۱۳۹۵ اسفند ۷, شنبه

جامعه باز

چرا که «نه گویی» و نفی و مقاومت، کفر است و باطل و محاربه با الله.  زندان و غل و زنجیر، آزار و درد و شکنجه را باید به جان بخر ی اگر سخن به آزادی گویی و عدالت اسلامی را زیر سوال ببری و چیزی جز فریب و ریا کاری نخوانی . در این معنا، عدالت البته قدرت است و قدرت عدالت. بر قراری سکوت است و در هم فرو ریختن مقاومت. یعنی که عدالت  اسلامی چیزی نیست مگر کینه توزی و انتقامجویی.



به زبان ساده تر، آنجا که حرف، حرف عدالت است، خبری از حرف آزادی نیست. زیرا، آنجا که عدالت هست نیازی به آزادی نیست. عدالت در حکومت اسلامی نقاب زیبائی است بر چهره ی کریه استبداد مضاعف دین و قدرت، خشم و خشونت، کینه توزی و کین خواهی. در حرف است که زیبا ست و فریبنده عدالت. بهمین دلیل دارای نیرویی ست جادویی و منفعل کننده، نیرویی که تضعیف کند در انسان توانائی نفی و مقاومت.  آیا میتوان کسی را یافت که اظهار مخالفت و انزجار کند و هراسان شود از عدالت؟ آیا میتوان به عدالت نسبت شر و شرارت داد و آنرا شیطانی خواند؟ آیا هست فرد و یا ملتی که تشنه عدالت نباشد؟ اینست که حرف عدالت حرفی است تسلیم کننده و  شعار ی ست انقلابی. حکومت اسلامی از زیبائی و نیروی این واژه بهره گیرد که آزادی را سرکوب کند و جامعه را به تسلیم و اطاعت، فرمان بری و فرمان برداری وا دارد.

اما، آیا میتوان قله های رفیع عدالت را پیمود در اسارت و بندگی؟ آیا عدالت میتواند وجود داشته باشد بدون آزادی؟ عدالت هرگز بدون آزادی بر صحنه هیچ اجتماعی ظاهر نشده و نخواهد شد. آنکه نفی کند این حقیقت را که عدالت بدون آزادی استبداد است و سرکوب و دیکتاتوری، نه به عدالت باور دارد و نه به آزادی.

حکومت دین، از آغاز شمشیر عدالت را از نیام بر کشید که آزادی را از ریشه برکند. چون فرد آزاد هرگز بنده و فرمانبر  نشود. تنها فرد آزاد است دانا و بینا. در آزادی ست که خود را شناسد  بدون هرگونه هراسی، که هست، بی دین و یا با دین، کافر و یا مؤمن. در آزادی ست که استعدادها شکوفا شوند و خلاقیتهای انسانی بمنصه ظهور رسد و انسان به ماهیت انسانی خود دست یابد. نظامی که بر اساس عدالت حکومت میکند دشمن آشتی ناپذیر آزادی ست چون غایت ش عبودیت است و بندگی که این حقیقتی ست الهی. حال آنکه تنها چیزی که حقیقت دارد آزادی ست. تنها در آن صورت است که میتوان به یک قراردارد اجتماعی نائل گردید، تضمین کننده آزادی.  

حکومت اسلامی هراسناک از آزادی ست نه تنها بآن دلیل که بارگاه قدرتش را مواجهه با خطر فروپاشی کند بلکه هراس ش از طلوع روشنایی است و بینایی و دانایی و در نتیجه بروز چالش و چموشی، نفی و مقاومت در برابر امیال الهی و فرو گذاشتن کتاب آسمانی. ترس و وحشت از نقد و بررسی اسطوره ها و افسانه های رسالت و امامت و افشا ساختن ماهیت خرافاتی فقاهت است که حکومت دین با شمشیر عدالت به دفاع از تاج و تخت ولایت پرداخته است  تا نیست و نابود سازد و بریزد خون آزادی. بیدار شو ای هم وطن. عدالت اسلامی، یک شعار پوچ است و تو خالی. حتی اگر امروز آنرا لباس بهار بپوشانی.

امروز در نظام ولایت، کتاب ها را نمیسوزانند بلکه خمیر میکنند و یا از زیر تیغ سانسور میگذرانند. امروز اندیشه ها قبل از آنکه در کتاب بازتاب یابد بطور "زنجیره ای" در نطفه خفه میگردند. دستگاه عریض و طویل وزارت ارشاد نه از برای اشاعه نشر کتاب و اندیشه، بلکه برای خشکاندن ریشه های آن بوجود آمده است. تنها اندیشه ای قابل نشر است که در تایید و تصدیق مقدسات شریعت اسلام که منشا آن کتاب مقدس است قوام گرفته باشد. ناشران و نویسندگان و تاجران کتاب، برای حفظ و جان و مال خود، باید به مشاغل دیگری روی ببرند. بر این اساس ما فاصله ی زیادی با به صفر رسیدن تیراژ کتابها نداریم. هم اکنون کتابهای درسی از دوران ابتدایی تا دانشگاهی همه در تبعیت از یک کتاب بنگارش در آمده اند. البته لازم بیاد آوری ست که تیراژ کتاب هایی که بنوعی در ارتباط با تک کتاب  مققدس آسمانی، به تالیف و نگارش در میایند بسی بسیار با لاست و کتابفروشی ها انباشته شده اند از این نوع کتاب ها.مسلم است که جامعه تک کتابی کلید رمز تحکیم نظام فرمانروایی و فرمانبری و تسلیم و اطاعت است.
جامعه باز به ساده ترین زبان یعنی جامعه ای که در آن حکومت نسبت به اعمال و سیاستهای خود در برابر مردم مسئول و پاسخگو است و روندهای اداره جامعه شفاف و انعطاف پذیر هستند. 

 در چنین جامعه ای حکومت به جای آنکه مخالفان را سرکوب کند با آنها مدارا میکند و این حق را به آنان می دهد که آزادانه به بیان و تبلیغ عقایدشان بپردازند. به این ترتیب در چنین جامعه ای دگراندیشی نه تنها نکوهیده و مضر نیست بلکه از آن استقبال می شود و حتی برای انتقاد بودجه نیز تعیین می شود. زان پس در نظام های غربی بود که برای اپوزیسیون به معنی حکومت در سایه و منادی اصلی نارسایی ها از منابع دولتی درآمدهایی در نظر گرفته شد.

چنین رویکردی درست مخالف و متضاد جامعه بسته است که فردیت انسانها در پرتو مفاهیم وحدت گرایانه هضم و استحاله می شود. در جامعه بسته ادمها خود را در قالب جماعت تصویر می نماید. قربانی برای جمع، فداکاری در راستای اهداف اجتماعی و تلاش برای هویت بخشی به جماعت سرشت اساسی جامعه سیاسی جمع گرا است. پوپر مخالف چنین جامعه ای است و فدا کردن فرد را در اهداف و قالب های جمعی اگر از سویی نادرست می داند، از سوی دیگر، توقف مسیر اجتماعی از فرایند توسعه می داند. از این رو بانی روابیت فردگرایانه ی می شود که از آن به جامعه باز تعبیر می شود. در جامعه باز، انسان ها اگر چه در کنار هم می زیند ولی هریک می توانند عقاید خود را داشته باشند و آنها را آزادانه بیان کنند. و بدین اعتبار هر انسان همچنان هویت و شخصیت خویش را می تواند حفظ کند.

از دل نظریه ابطال پذیری گزاره های علمی است که جامعه باز سر بر می تابد. اگر بپذیریم که دانش بدون نقد و آزمایش ممکن نیست، خرد حکم می کند که امور جامعه هم به روی نقد و سنجش باز باشند. اگر قطعیت نظریه ای را در مورد علم و زیرساخت های علمی نمی پذیریم، مسلما برای پدیده های اجتماعی نیز باید چنین باشد. برای فراهم آوردن این فضای حیاتی لازم است که نظرات و دیدگاههای گوناگون در جامعه موجود و آزاد باشد و کسی  به خاطر نوع اندیشیدنش حذف و یا مورد تکفیر واقع نشود. با این نگرش به یکی دیگر از تفاوتهای جامعه باز با جامعه بسته و توتالیتاریزم می رسیم. در جامعه بسته همواره ادعا می شود که  نوعی دانش خدایگونه و غایی از امور هستی وجود دارد که بر دیگر اندیشه ها برتر است و باید بر آنها حاکم شود. 

در چنین جامعه ای بنا راه بر آزادی اندیشه بسته است و به راستی چنین می نماید که حکومت مدعی است که خود به جای مردم به حقیقتی برتر دست یافته که حلال همه مشکلات است و مردم دیگر نیازی به تفکر ندارند.

جامعه باز برای اولین بار و در ابتدا غیر تیوریزه شده در جریان تحولات سیاسی اجتماعی رنسانس در غرب روی زبان ها افتاد. به دنبال رویکرد لیبرالی و شاخص های دولت رفاه، یکی از خواست های اجتماعی و سیاسی آن زمان تحقق جامعه باز بود. جامعه باز همان تبلور و تجلی شاخص های دولت لیبرال بود که به  شکل عینی تحقق می یافت. جامعه باز روی دیگر سکه جامعه بسته و محدود است. آن چه در جامعه بسته از نظر گاه خفقان اجتماعی و سیاسی عینیت داشته باشد، در جامعه باز دقیقا مصداق های برعکس آن آشکار است. از نظر فکری اندیشه جامعه باز به فیلسوف بزرگ فرانسوی هانری برگسون باز می گردد. وی از مخالفان سر سخت استبداد بود. اما تیوری اصلی جامعه باز در شکل کامل و امروزین آن توسط کارل پوپر اندیشمند اتریشی تیوریزه شد. این گونه پوپر با تبیین علمی و نظری روشن و با شرح و تبیین جامعه باز و دشمنان آن، ایده جامعه باز را وارد جریان ادبیات و گفتمان سیاسی نمود.

پوپر در کتاب "جامعه باز و دشمنان آن", جامعه باز را جامعه ای تعریف میکند که در آن میتوان حکومت رابدون توسل به روشهای خشونت آمیز, انقلاب خونین و یا کودتا و در صورتی که مردم از آن رضایت نداشتند از قدرت به زیر کشید. پوپر سپس بحث میکند که در جامعه باز فردیت انسانها در درجه نخست اهمیت قرار دارد و به رسمیت شناخته میشود. این درست وارون "جامعه بسته" است که در آن فردیت انسانها با دست آویز مفاهیمی همچون "وحدت ملی", "امت واحده" و یا "وحدت قوم یا قبیله" سرکوب میشود و هر دگراندیشی به بهانه مختل کردن وحدت و دست آویز هایی از این دست مجازات و یا حتا کشته میشود.


جامعه باز بنابراین, در تضاد کامل با  سیاستهای "جمع باورانه" و "زندگی قبیله ای" قرار میگیرد. منظور از جمع باوری و زندگی به شیوه قبیله ای جامعه ای است که در آن تلاش میشود که همه جامعه همچون یک بدن واحد در آیند که  به پیروی بی چون و چرا از قوانین قبیله و یا قدرتهای ما فوق طبیعی میپردازند و بدینگونه برای انسانهای جامعه فردیتی باقی نمیماند و فردیت آنها قربانی قوانین قبیله و امت واحده میشود. در جامعه باز, انسانها اگر چه در کنار هم می زیند ولی هریک میتوانند عقاید خود را داشته باشند و آنها را آزادانه بیان کنند.و بدین اعتبار, هر انسان همچنان هویت و شخصیت خویش را میتواند حفظ کند.


در جامعه بسته همواره ادعا میشود که  نوعی دانش خدایگونه و غایی از امور هستی وجود دارد بر دیگر اندیشه ها برتر است و باید بر آنها حاکم شود. در چنین جامعه ای بنابراین راه بر آزادی اندیشه بسته است و به راستی چنین مینماید که حکومت مدعی است که خود به جای مردم به حقیقتی برتر دست یافته که حلال همه مشکلات است و مردم دیگر نیازی به تفکر ندارند.  

در جامعه مدرن سنت و سلسه مراتب و دین به منزله پشتیبانان امنیت فردی فرو می ریزند امکان نقد و بررسی و انتخاب راه های گوناگون و بی سابقه زندگی فراهم می شود و در مسلمات کهن تردید پدید می آید جامعه بر اثر فشارهای تمدن به گسیختگی تمایل می یابد و فرد و جامعه از آزاد اندیشی به جزم اندیشی و از آزادی به امنیت پناه می برندریشه گرایش به جامعه بسته که از دیر باز در مقابل گرایش تمدن به آزادی و انتقاد پدید آمد همین است تمنای مدینه فاضله امن و امان تمنای جامعه ای بسته و دور از دسترس آزادی فکر و انتقاد.( بشیریه،1381، 68).

جامعه بسته  در نظر پوپر جامعه اي است كه در آن حقايق كلي از پيش كشف شده باشد، به عبارتي ديگر از هم اكنون آينده را شناخت در حالي كه علم با توجه به ابطال پذيري مستقر مي شود، كساني جامعه بسته را به وجود آورده اند كه آينده را پيشگوئي كرده و روزي را نويد می دهند كه در آن انسان  به تمام خواسته هاي خود خواهد رسيد.

اگر بتوانيم فرآيند تاريخ را بدانيم، پس از هم اكنون علم در اختيار ماست در حالي كه علوم فقط از راه ابطال پذيري اثبات مي شوند.« وقت يك متفكر به نظر پوپر نبايد صرف اثبات درستي يك نظريه شود بلكه بايد در رد آن بكوشد و به تجربه هايي بپردازد كه نادرست بودن آن نظريه را نشان دهند فقط زماني يك نظريه از نظر علمي درست به حساب مي آيد كه در مقابل همه اين آزمايشها مقاومت كرده باشد و تازه اين نظريه تا زماني قابل قبول مي ماند كه نظريه ديگري جايگزين آن نشده است نظريه اي كه به نوبه خود تحت آزمون قرار خواهد گرفت. علم اين چنين پيش مي رود فقط آن چيزي خصلت علمي دارد كه بتوان آن را رد كرد. آنچه باطل نشدني است فقط در حيطه جادو و عرفان امكان پذير است» (گي شرمان،1374، 261).

درست بودن يك نظريه زماني است كه در مقابل احكام ابطال پذير، مقاومت كرده باشد ونظريه اي جديد جايگزين آن نشده باشد.«از دید پوپر نظريه ها هر چند هرگز تحقيق پذير [= اثبات بردار]نيستند ولي بایستی علي الاصول تكذيب پذير[= ابطال بردار] باشند به گفته او در انتخاب بين دو نظريه دانشمندان بايد آن يك را برگزينند و به كار گيرند كه تعداد و نتايج يا استنتاجهاي قابل ابطالش در تجربه بيشتر باشد چرا كه اگر چنين نظريه اي از آزمون تجربه جان به در ببرد سزاوار اطمينان بيشتري است.» (ايان باربور، 1362، 181).

جامعه بسته، در نگاه پوپر جامعه اي است كه قوانين در آن كشف شده باشد و انسان بتواند فرآيند تاريخ را پيش بيني كند و با این عمل بر علوم احاطه یابد در حالي كه علم از راه ابطال پذيري استقرار پيدا مي كند؛ نظريه اي را مي توان پذيرفت كه در مقابل حكم ابطال پذيري مقاومت از خود نشان داده و نظريه جديدي جايگزين آن نشده باشد.

كارل ماركس در تحليلهاي خود بيان مي دارد كه روند تاريخ روزي به سوسياليست ختم مي شود كه آدمي در آن  به آزادي و حقوق خود دست مي يابد در حالي كه اين خود نقض آزادي است اگر تاريخ به سوي مسيري مشخص در حركت است آزادي و اختيار انسان در اين فرآيند چگونه معنا مي يابد. پوپر با چنين ديدگاهي جامعه بسته خود را بيان مي دارد كه افرادي چون افلاطون، ارسطو، هگل و ماركس در به وجود آمدن آن نقش مهمي داشته اند اما در جامعه باز او آدمي مي تواند در سايه دموكراسي و علم به آزادي دست يابد در چنين جامعه اي انسان براي خود زندگي مي كند نه از استنتاج و نه از استنباط نهایي خبري است.

نام پوپر براي هميشه در زمره پيروان ليبراليسم به يادها خواهد نشست او عمر خود را صرف علم و فلسفه نمود تا آنكه با خلق تئوري جديد پنجره اي تازه را گشود. نگارش كتاب جامعه باز و دشمنانش كمك شاياني به اهل علم و معرفت در باز شكافي خلق جوامع بسته نمود وي در اين كتاب اهل كاروان كل نگر را مسبب ايجاد جامعه بسته معرفي و به طريق فلسفی و علمی كه تا به آن روز سابقه نداشت بر آنان تاخت.

پوپر در مقابل آن چنين استدلال مي‌کند: هدف علم اين است که پيش‌بيني‌هاي مشروطي را فراهم کند؛ ولي چون جامعه نظام بسته‌اي نيست، نمي‌توان از آن پيشگوييهاي درازمدتي استنتاج کرد. جامعه بشري فرايندي بي‌همتاست و بنابراين وجود قانون در آن ممکن نيست. مي‌توان گرايشهاي مربوط به شرايط خاصي را توصيف کرد، اما ممکن نيست که اين شرايط اساس پيش‌بيني باشد. هر پيشگويي‌اي با ايجاد واکنشهايي در حادثه پيش‌بيني شده «اثر اوديپي» دارد. اما خطاست اگر چنين نتيجه بگيريم که جامعه‌شناسي محکوم به ابهام است. جامعه‌شناسي نيز مانند فيزيک قادر به پيش‌بيني‌هاي مشروط است. روش تجربي در علوم اجتماعي نيز کاربرد دارد، اين روش مستلزم رفتار تغييرناپذير طبيعت و يکساني کامل تجربه‌ها نيست. با شيوه يک بخشي بايد سعي کنيم، بدون آنکه الگوي نظري و واقعيت را به هم درآميزيم، قوانيني به دست آوريم که برخي از حوادث را شامل نمي‌شود. تميز ميان علوم نظري و تاريخي در علوم طبيعي نيز معتبر است، به شرط آنکه نسبت به تبيين مسائل، پيشداوري نداشته باشيم. هدف علوم اجتماعي جستجوي نتايج غيرعمدي از اعمال اجتماعي عمدي است. گفتگو با مارکس در اين کتاب از خواندن انتقاد از تاريخ‌گرايي معلوم مي‌شود. پوپر نگرش انتقادي انگيزشهاي اخلاقي مارکس را مي‌ستايد. اما به نظر او، مارکس تعهد اخلاقي را در خود سرکوب مي‌کند. تاريخ‌گرايي او به نظريه‌هاي اقتصادي‌اش که بعضاً علمي (يعني ابطال‌پذير) هستند لطمه مي‌زند. مارکس به خصوص استقلال امور سياسي را نفي مي‌کند و به نقش نهادها و تعادل قدرتها در جامعه دموکراتيک عقيده ندارد.




۱۳۹۵ اسفند ۵, پنجشنبه

میرزا فتحعلی آخوندزاده‬(۱۸۷۸/۱۸۱۲) ‮ 

 ﺳﺎﻝ ﺗﻮﻟﺪ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﻓﺘﺤﻌﻠﻰ ﺁﺧﻮﻧﺪﺯﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﻠﺌﻮﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﻴﻪ ﻭ ﻫﻢ ﭼﻨﲔ ﻣﺼﺎﺩﻑ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺷﻜﺴﺖ ﺩﺭ ‬ ‮، ﻫﺎﻯ ﭘﻰ ﺩﺭ ﭘﻰ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﺪﻭﺭﺍﻥ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻗﺎﺟﺎﺭﻳﻪ ‬.‮ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﺭﺗﺶ ﻣﺘﺠﺎﻭﺯ ﺍﻣﭙﺮﺍﺗﻮﺭﻯ ﺗﺰﺍﺭﻯ ﻭ ﻋﻬﺪﻧﺎﻣﻪ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ‮ ﻧﺨﺴﺘﲔ ﺩﻭﺭﻩ ﺟﻨﮕﻬﺎﻯ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻭ ﺭﻭﺱ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺳﻂ ﺑﺎ ﺷﻜﺴﺖ ‬ ۱۸۱۳/۱۲۲۸‮ ﺁﻏﺎﺯ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺳﺎﻝ ‬ ۱۸۰۳/۱۲۱۸ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻩ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ‬ ‮، ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻭ ﺍﻣﻀﺎﺀ ﻋﻬﺪﻧﺎﻣﻪ ﺷﻮﻡ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ‬.‮ ﻳﺎﻓﺖ ‬ ‮ ﭘﺎﻳﺎﻥ ‬ ‮، ﻛﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩ ﺍﺭﺱ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪ ‬ ‮ ﺩﺭ ﻗﺮﺍﺑﺎﻍ ‬ ‮، ﺷﻜﻰ ‬ ‮، ﮔﻨﺠﻪ ‬ ‮، ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻋﻬﺪﻧﺎﻣﻪ ﻫﻤﻪ ﻭﻻﻳﺎﺕ ﻗﺮﺍﺑﺎﻍ ﺑﺎﻛﻮ ﻭ ﻗﺴﻤﺘﻰ ﺍﺯ ﻃﺎﻟﺶ ﻭ ﲤﺎﻣﻰ ‬ ‮، ﺩﺭﺑﻨﺪ ‬ ‮، ﻗﻮﺑﺎ ‬ ‮، 

  ﺁﺧﻮﻧﺪ ﻋﻠﻰ ﺍﺻﻐﺮ ﺭﻫﺴﭙﺎﺭ ﺳﻔﺮ ﺣﺞ ﮔﺸﺖ ﻭ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﻓﺘﺤﻌﻠﻰ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﻣﻼﺣﺴﲔ ﺳﭙﺮﺩ ﺗﺎ ‬ ‮، ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﺎﻥ ﮔﻨﺠﻪ ‬ ‮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﻯ ﺗﺎ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺩﺭﺱ ‬ .‮ ﻣﻨﻄﻖ ﻭ ﻓﻘﻪ ﻭ ﺍﺻﻮﻝ ﺑﻴﺎﻣﻮﺯﺩ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ‬ .‮ ﻣﻼﻳﻰ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﻯ ﻓﺎﺭﺳﻰ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻧﻴﺎﻣﻮﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ ‮، ﮔﻨﺠﻪ ﺑﺎ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺷﻔﻴﻊ ﺷﺎﻋﺮ ﻭ ﺧﻄﺎﻁ ﻣﻠﺤﺪ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭼﻮﻥ ﻋﻤﻮﻯ ﻣﺎﺩﺭﻳﺶ ﺩﺭ ﺳﻠﻚ ﻣﻼﻳﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ‬ ‮ً ﺣﺘﻤﺎ ‬ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺷﻔﻴﻊ ﺍﺯ ﺣﻜﻤﺖ ﻭ ﻋﺮﻓﺎﻥ ﺁﮔﺎﻫﻰ ‬ .‮ ﻧﺎﻥ ﻣﻼﻳﻰ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻬﻤﲔ ﺳﺒﺐ ﻣﻼﻳﺎﻥ ﮔﻨﺠﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﳊﺎﺩ ﻣﺘﻬﻢ ‬ .‮ ﻣﻴﻜﺮﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﲢﺼﻴﻞ ﻋﻠﻮﻡ « ﺭﻭﺯﻯ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺷﻔﻴﻊ ﺍﺯ ﺁﺧﻮﻧﺪﺯﺍﺩﻩ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺁﺧﻮﻧﺪﺯﺍﺩﻩ ﺍﻳﻦ ﺍﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪ ﺍﻳﺮﺍﻧﻰ ﻛﻪ ‬ »‮ ﭼﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﻯ ﺩﺍﺭﻯ؟ ﻣﻰ ‬« :‮ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ ‬ ‮، ﻫﻨﻮﺯ ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺪﺭﺳﺘﻰ ﳕﻰ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺷﻔﻴﻊ ‬ ‮ً ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ‬ .»‮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﻭﺣﺎﻧﻰ ﺑﺸﻮﻡ ﺳﺎﻝ ‬ ۳۰‮ ﻭ‬ »‮ ﻛﻔﺎﺭ ‬« ‮ ﺑﻴﺎﺩ ﻓﺘﺎﻭﻯ ﺟﻬﺎﺩ ﺭﻭﺣﺎﻧﻴﻮﻥ ﻋﻠﻴﻪ ﺟﻨﮕﻬﺎﻯ ﺧﺎﳕﺎﻥ ﺑﺮﺍﻧﺪﺍﺯ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻭ ﺭﻭﺳﻴﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﻣﻌﻠﻮﻝ ﻭ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺍﻭ ﺳﭙﺲ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﺧﻮﻧﺪﺯﺍﺩﻩ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻭ ‬ ‮، ﺩﻓﻴﻠﻪ ﻣﻰ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪﻩ ‬ ...‮ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺗﻮ ﺭﻳﺎﻛﺎﺭ ﻭ ﺷﺎﺭﻻﺗﺎﻥ ﺑﺸﻮﻯ ‬« ‮ ﺁﻳﺎ ‬ :‮ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﺷﻐﻞ ‬ ‮، ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺻﻒ ﺍﻳﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﻣﻜﺮﻭﻩ ﺿﺎﻳﻊ ﻣﻜﻦ ‬.»‮ ﺩﻳﮕﺮ ﭘﻴﺶ ﮔﻴﺮ 
ﺑﻮﺩ 111‮ .‬ ﭘﺲ ﺑﻌﻴﺪ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ‬ ‮، ﺁﺧﻮﻧﺪﺯﺍﺩﻩ ﺑﺎ ﺁﺛﺎﺭ ﻭﻟﺘﺮ ﺁﺷﻨﺎﻳﻰ ﺩﺍﺷﺖ ﻏﻴﺮ ‬ ‮ ﺍﺛﺮ ‬ »‮ ﻓﻨﺎﺗﻴﺴﻢ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ‬« ‮ ﳕﺎﻳﺸﻨﺎﻣﻪ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ ﺍﻳﻦ ﳕﺎﻳﺸﻨﺎﻣﻪ ﺩﺭ ﭘﻨﺞ ﭘﺮﺩﻩ ‬ .‮ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻭﻟﺘﺮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻟﻴﻞ ﺑﻪ ﺭﻭﻯ ‬ ۱۷۴۱‮ ﺁﭘﺮﻳﻞ ‬ ۱۰‮ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭﻟﲔ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﻳﺲ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻨﻤﺎﻳﺶ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻭ ‬ .‮ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﻓﺖ ‬ ‮ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﺩﺍﺩﺳﺘﺎﻥ ﻛﻞ ﻛﺸﻮﺭ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺭﻭﺣﺎﻧﻰ ﻛﺎﺗﻮﻟﻴﻚ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﻛﺎﺭﺩﻳﻨﺎﻟﻰ ﺩﺍﺷﺖ ﺷﺪ.ﻛﺎﺭﺩﻳﻨﺎﻝ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺣﻴﺮﺕ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﺎﺭﻳﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﳕﺎﻳﺸﻨﺎﻣﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺪﻟﻴﻞ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﳕﺎﻳﺸﻨﺎﻣﻪ ﺑﻰ ﺩﻳﻨﻰ ﻭ ﺍﳊﺎﺩ ﺭﺍ ‬ ‮، ﺑﻮﺩ ۱۷۴۲‮ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺑﻌﺪ ‬ .‮ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺍﺯ ﺻﺤﻨﻪ ﳕﺎﻳﺶ ﻃﺮﺩ ﮔﺮﺩﺩ ‬ ‮ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﻭ ﺩﻭ ﺑﺎﺭﻩ ‬  ‮ ﺩﺭ ﺁﻣﺴﺘﺮﺩﺍﻡ ‬ ۱۷۴۴‮ ﺩﺭ ﺑﺮﻭﻛﺴﻞ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ‬ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﻳﺲ ﺑﻨﻤﺎﻳﺶ ‬ ۱۷۸۸‮ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﳑﻨﻮﻋﻴﺖ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ‬

ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ‬.‮ ﺑﺎ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﻛﺎﻇﻢ ﺑﻴﮓ ﺍﺳﺖ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﻓﺘﺤﻌﻠﻰ ﺩﺭ ﺗﻔﻠﻴﺲ ﺑﺎ ﺟﻤﺎﻋﺘﻰ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺑﻴﻮﻥ ﺭﻭﺳﻰ ﻛﻪ ﻭ ﻛﺘﺎﺏ ‬ ‮، ﺑﻪ ﻗﻔﻘﺎﺯ ﺗﺒﻌﻴﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺣﺸﺮ ﻭ ﻧﺸﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺮﻛﻰ ‬ »‮ ﭼﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﺮﺩ؟ ‬« ‮ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﭼﺮﻧﻰ ﺷﻴﻔﺴﻜﻰ ﺩﺭ ﻫﻤﲔ ﺯﻣﺎﻧﻬﺎ ﺁﺧﻮﻧﺪﺯﺍﺩﻩ ‬ ‮ً ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ‬ .‮ ﺁﺫﺭﻯ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻛﺮﺩ ﻓﻬﻢ ﻭ ‬« :‮ ﺍﻃﻼﻋﺎﺗﻰ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻫﺎﻯ ﻣﺎﺭﻛﺲ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺎ ‬ [‮ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ‬] ‮ ﺍﺩﺭﺍﻙ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ ﻣﺎﻟﻴﻪ ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺑﻌﻀﻰ ‬ .‮ ﻏﺎﻳﺖ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ‬ ‮ ﺑﻪ ‬ [‮ ﻣﺎﺭﻛﺲ؟ ‬] ‮ ﻣﻌﺎﺻﺮﻳﻦ ﺍﺯ ﺣﻜﻤﺎﻯ ﻓﺮﻧﮕﺴﺘﺎﻥ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ ﻣﺎﻟﻴﻪ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﺑﺮ ﻃﺒﻖ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﻯ ﺑﺎ ‬« ‮ ﺍﻣﺎ ‬ »‮ ﻭﺟﻮﺩ ﻫﻤﲔ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﻭ ﺗﺮﺍﻛﻴﺐ ﻣﻠﻞ ﻭ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻫﻤﲔ ﺍﺧﻼﻕ ﻭ ﻣﮕﺮ ‬ .‮ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﭘﺬﻳﺮ ﻧﻴﺴﺖ ‬ ‮، ﻃﺒﺎﻳﻊ ﻣﺮﺩﻡ ﻛﻪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻴﺎﺑﺪ ﻭ ﺑﻨﻰ ﺁﺩﻡ ﺧﻠﻘﺖ ﻭ ﻃﺒﻴﻌﺖ ‬»‮ ﺩﻳﮕﺮ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﻨﺪ 114 ‮ ﭼﻨﲔ ﻣﻰ ﭘﻨﺪﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ‬ ‮ً ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ‬ . ﺣﺼﻮﻝ ﻭ ﻋﻤﻠﻰ ﺳﺎﺧﱳ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﻭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻫﺎﻯ ﻣﺎﺭﻛﺲ ﻭ ‮ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎ ‬ ‮،‬»‮ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ ﻣﺎﻟﻴﻪ ‬« ‮ ﺍﻳﺠﺎﺩ ‬...‮ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺍﺳﺖ ‬ »‮ ﺍﺧﻼﻕ ﻭ ﻃﺒﺎﻳﻊ ‬« ﻛﻪ ﺑﺎ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ ﻋﻠﻤﻰ ﺁﺷﻨﺎﻳﻰ ﻭ ‬ ‮، ﺍﻭ ﺍﻭﻟﲔ ﺍﻳﺮﺍﻧﻰ ﺍﺳﺖ ‮ ﺑﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﺯﻳﺮ ﺯﻣﻴﻨﻰ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺳﺘﺮﺳﻰ ﺩﺍﺷﺖ.ﺩﺭ ﻧﻮﺷﱳ ‬ ‮ً ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﻭ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺍﺷﱳ ﻧﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﺷﻰ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ‬ »‮ ﻣﻜﺘﻮﺑﺎﺕ ‬« ﭼﻨﲔ ﻣﻰ ﳕﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻓﻮﺕ ﻭ ﻓﻦ ‬ ‮، ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﺁﻥ ﺑﻜﺎﺭ ﮔﺮﻓﺖ ‬ .‮ ﻓﻌﺎﻟﻴﺘﻬﺎﻯ ﻣﺨﻔﻰ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ـ ﺳﻴﺎﺳﻰ ﺁﮔﺎﻫﻰ ﻛﺎﻣﻞ ﺩﺍﺷﺖ .‮ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﻴﻨﺶ ﻛﺮﺩﻧﺪ ‬ ‮ ﺑﻬﻤﲔ ﺧﺎﻃﺮ ﺭﻭﺳﻬﺎ ‬ ‮، ﺷﺎﻳﺪ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻣﻼﻳﺎﻥ ﻣﺘﻌﺼﺐ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻣﺄﻣﻮﺭﺍﻥ ‬« ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺪ ﮔﻤﺎﻧﻰ ‬ .‮ ﻣﺨﻔﻰ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺳﻴﺎﻩ ﺭﻭﺱ ﺧﺎﻃﺮ ﺟﻤﻊ ﺑﻪ ﻫﻤﲔ ﻣﻌﻨﻰ ﻭﺍﻗﻒ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻗﺴﻤﺘﻰ ﺍﺯ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﻭ ‬ .‮ ﺩﻭﻟﺖ ﺑﻮﺩ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻭﻗﻰ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻰ ‬ .»‮ ﺩﺍﺷﺖ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺳﺎﻝ ﻋﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻔﻘﺎﺯﻯ ﻛﻪ ﲢﺖ ﺣﻜﻤﺮﺍﻧﻰ 

٤٤‮ ﭘﻴﺸﲔ ﺻﻔﺤﻪ ‬] 

ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ.ﺍﻭ ‬ ‮ ﻭ ﺭﺷﺪ ﻭ ﳕﻮ ‬  ‮ ﺟﻨﮕﻬﺎﻯ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺭﻭﺱ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪﻩ ‮ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺍ ‬ .‮ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺑﺎﺭﻩ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻛﻨﺪ ‬ »‮ ﻣﻠﺖ ﺍﻳﺮﺍﻥ ‬« ‮ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﻰ ‬ »‮ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻋﻮﺍﻡ ﻓﺮﻳﺒﻰ ‬« ‮ ﻭ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ‬ »‮ ﻋﻮﺍﻡ ﻓﺮﻳﺐ ‬« ﻭ ﻫﺪﻡ ﺍﺳﺎﺱ ‬« ‮ ﺑﻰ ﻣﻌﻨﻰ ‬ »‮ ﺟﻔﻨﮕﻴﺎﺗﻰ ‬« ‮ ﺭﻭﺿﻪ ﺭﺍ ‬ .‮ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺍﻭ ﻣﻴﻞ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻘﻴﻪ ‬ .‮ ﺭﺍ ﻭﻇﻴﻔﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻴﺸﻤﺮﺩ ‬ »‮ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﺩﻳﻨﻴﻪ ﻓﺮﻳﺒﻜﺎﺭﻯ ‬ ‮، ﻭ ﺣﻴﻠﻪ ﮔﺮﻯ ﻣﻼﻳﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﻭ ﺩﻟﻴﺮﻯ ﺯﺷﺖ ﺧﻮﻳﻰ ﺍﺳﺘﺒﺪﺍﺩ ﺭﺍ ‬ ‮، ﺍﺳﻼﻣﻰ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺮﺍﻓﺘﻤﻨﺪﻯ ﻃﺒﻴﻌﻰ ‬.‮ ﺑﻪ ﺯﻳﺒﺎﺋﻰ ﺁﺯﺍﺩﻯ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﳕﺎﻳﺪ :‮

ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﻔﺖ ‬.»‮ ﺑﺎﻙ ﻧﺪﺍﺭﻡ ‬ .‮ ﺑﻬﻞ ﺑﻜﻨﻨﺪ ﺑﺎ ‬« :‮ ﺑﺎ ﻃﻨﺰﻯ ﺯﻳﺮﻛﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﻳﻦ ﺗﺎﺯﻳﺎﻥ ﻛﻨﺎﻳﻪ ﻣﻴﺰﻧﺪ ﻭ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﻳﻚ ‬ ...‮ ﺩﻳﻦ ﻭ ﻣﺬﻫﺐ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﻭ ﺍﳝﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﱘ ﭼﻨﺪ ﻧﻴﺰ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺑﻰ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺑﻰ ﻣﺬﻫﺐ ﻭ ﺑﻰ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﻭ ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ‬ »...‮ ﺑﺎ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻭ ﻓﻴﻠﺴﻮﻓﻴﺖ ﺗﻌﻴﺶ ﺑﻜﻨﻴﻢ ‬ ‮، ﺑﻰ ﺍﳝﺎﻥ ‬ :‮ ﻧﺪﺍ ﺳﺮ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﺍﻯ ﻛﺎﺵ ﻛﺴﻰ ﭘﻴﺪﺍ ﺷﺪﻯ ﻭ ﻣﻠﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻡ ﻧﻜﻮﻫﻴﺪﻩ ‬«‮ ﺍﻣﺎ ﻧﻪ ﺑﺮﺳﻢ ﻧﺒﻮﺕ ﻭ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻛﻪ ﺧﻼﻑ ‬ .‮ ﺍﺳﻼﻣﻰ ﺁﺯﺍﺩ ﳕﻮﺩﻯ ‮ ﻭﻯ ‬ .»‮ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮﺳﻢ ﺣﻜﻤﺖ ﻭ ﻓﻴﻠﺴﻮﻓﻴﺖ ‬ ‮، ﻣﺸﺮﺏ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻪ ﺍﺻﺎﻟﺖ ﻣﺎﺩﻩ ‬ ‮ً ﺻﺮﻓﺎ ‬« ‮ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺯﻳﺮﺍ ‬ »‮ ﺧﻮﻳﻰ ﺩﻳﻨﻰ ‬« ﻣﻨﻜﺮ ﺻﺎﻧﻊ ﻣﺪﺑﺮ ‬ ‮ً ﺑﻪ ﺭﻭﺡ ﻣﺠﺮﺩ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ؛ ﻣﻄﻠﻘﺎ ‬ ‮، ﺍﺳﺖ ﻳﻜﺴﺮﻩ ﺑﺮ ﺁﺏ ‬ ‮ ﻭ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﻟﻮﺟﻮﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﻳﻪ ﺣﻜﻤﺖ ﺍﻭﻟﻰ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ؛ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻪ ﺍﺻﺎﻟﺖ ﻋﻘﻞ ﻭ ﲡﺮﺑﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻋﻠﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﮔﺎﻩ ﻫﺴﺘﻰ ﻭ ﻭﻗﺎﻳﻊ ﺗﺎﺭﻳﺦ ‬ .‮ ﺣﻜﻤﺖ ﺟﺪﺍ ﳕﻰ ﺷﻨﺎﺳﺪ ﺑﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻋﻠﺖ ﻭ ﻣﻌﻠﻮﻝ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﭘﺎﻳﻪ ﺍﺧﻼﻕ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﻘﻞ ﻫﺮ ‬ ‮، ﻣﻰ ﻧﻬﺪ؛ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺭﻭﺵ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﻋﻠﻤﻰ ﺭﺍ ﺑﻜﺎﺭ ﻣﻰ ﺑﻨﺪﺩ ﭼﻪ ﺑﺎ ﻣﻌﻴﺎﺭ ﻋﻘﻞ ﻭ ﻋﻠﻢ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﻰ ﭘﺬﻳﺮﺩ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺩﺭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ‬ .‮ ﺷﻤﺎﺭ ﺍﻭﻫﺎﻡ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﻫﻴﭻ ﻣﻰ ﺷﻤﺮﺩ ﻣﻴﺮﺯﺍ ‬ ‮، ﮔﺮﺍﻥ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻯ ﺍﺳﻼﻣﻰ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻓﺘﺤﻌﻠﻰ ﺭﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺘﻔﻜﺮﻯ ﻣﻰ ﺷﻨﺎﺳﻴﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻭﺟﻬﻪ ﻧﻈﺮ ﺧﻮﺩ ‬ ...‮ ﻣﺮﺩﺩ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺗﻨﺎﻗﺾ ﮔﻮﻳﻰ ﺩﺭ ﺁﺛﺎﺭﺵ ﺩﻳﺪﻩ ﳕﻰ ﺷﻮﺩ ﺮﻑ ﻣﺎﺩﻩ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ِ ﻓﻜﺮ ﺍﻭ ﻣﻀﺒﻮﻁ ﻭ ﻣﻨﻈﻢ ﺍﺳﺖ؛ ﺍﺯ ﺻ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺗﺸﻜﻴﻚ ﺑﺨﻮﺩ ﺭﺍﻩ ‬ ‮، ﺮ

ﺗﻘﺮﻳﺒﺎ ﺷﻴﺦ ﺍﺣﻤﺪ ﺍﺣﺴﺎﺋﻰ ‬ .‮ ﺍﺯ ﻓﺮﻕ ﺷﻴﻌﻪ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺍﻣﺎﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ ﻫﺠﺮﻯ ﻗﻤﺮﻯ ﺍﺯ ‬ ۲۶۰‮ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﻭﺍﺯﺩﻫﻢ ﺩﺭ ﺳﻨﻪ ﻏﺎﻳﺐ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺗﺎ ‬ ‮ ﺍﻧﻈﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ ‬ ‮، ﻳﺎ ﻗﺎﺋﻢ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻇﻬﻮﺭ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ‬ ‮ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﻣﻬﺪﻯ ﻏﺎﻳﺐ ‬ ‮ ﻣﺎ ﺑﲔ ﻣﺆﻣﻨﲔ ﻓﺮﺩﻯ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﻼ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﻏﺎﻳﺐ ﻭ ﺍﻣﺖ ‬ ‮ ﺍﺗﺼﺎﻝ ﻭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻓﻴﺾ ﺑﲔ ﺍﻣﺎﻡ ﺷﻴﻌﻪ ‬« ‮ ﺍﻳﻦ ﭼﻨﲔ ﺷﺨﺺ ﺭﺍ ﺑﺎﺻﻄﻼﺡ ﺷﻴﺨﻴﻪ ‬ .‮ ﺑﺎﺷﺪ ‬ .‮ ﻣﻰ ﻧﺎﻣﻨﺪ ‬ »‮ ﺭﻛﻦ ﺭﺍﺑﻊ ‬« ‮ﻳﺎ ‬ ‮ﻭ‬  ‮،‬»‮ ﻏﺎﻳﺐ ‬ ‮ ﺑﺎﺏ ﺍﻣﺎﻡ ‬« ‮،‬»‮ ﻛﺎﻣﻞ ﺷﻴﺨﻴﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺷﻴﺦ ﺍﺣﻤﺪ ﺍﺣﺴﺎﺋﻰ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺳﻴﺪ ﻛﺎﻇﻢ ﺷﻴﻌﻪ ‬« ‮،‬»‮ ﺭﻛﻦ ﺭﺍﺑﻊ ‬« ‮ ﺭﺷﺘﻰ ﺟﺎﻧﺸﻴﻨﺶ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺳﻴﺪ ﻛﺎﻇﻢ ﺭﺷﺘﻰ ‬ .‮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ‬ »‮ ﻏﺎﻳﺐ ‬ ‮ ﺑﺎﺏ ﺍﻣﺎﻡ ‬« ‮ﻳﺎ ‬ ‮ﻭ‬ »‮ ﻛﺎﻣﻞ ‬ ‮ ﻗﻀﻴﻪ ﺑﺎﺑﻴﺖ ﻭ ﻇﻬﻮﺭ ﺍﻣﺎﻡ ‬ ‮،

 ﺟﺎﻧﺸﲔ ﺷﻴﺦ ﺍﺣﻤﺪ ﺍﺣﺴﺎﺋﻰ ﻏﺎﻳﺐ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺤﻮﻯ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﲤﺎﻣﻰ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﻗﺮﻳﺐ ﺍﻟﻮﻗﻮﻉ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﻳﺎ ﺷﻨﺎﺳﺎﺋﻰ ﻣﻘﺎﻡ ﻧﻴﺎﺑﺖ ‬ ‮ ﺑﺴﺮ ﻣﻰ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺩﺳﺘﻴﺎﺑﻰ ﻭ ﻭ ﺑﺎﺑﻴﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺟﺴﺘﺠﻮﻯ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺳﻴﺪ ﻛﺎﻇﻢ ‬ .‮ 

ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺭﻳﺎﺿﺖ ﻣﻰ ﺯﺩﻧﺪ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﻣﺆﻣﻦ ﺑﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﻗﺮﻳﺐ ﺍﻟﻮﻗﻮﻉ ﻗﺎﺋﻢ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻏﺎﻳﺐ ﺷﺐ ﻭ ‬ ‮ ﻋﺮﺍﻕ ﻭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﭘﻰ ﻛﺸﻒ ﻣﻌﻤﺎﻯ ﻇﻬﻮﺭ ﺍﻣﺎﻡ ‬.‮ ﺭﻭﺯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺗﻬﺎﻯ ﺟﺎﻧﻜﺎﻩ ﺗﻦ ﻣﻴﺪﺍﺩﻧﺪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺳﻴﺪ ﻛﺎﻇﻢ ﺭﺷﺘﻰ ﺑﺮ ﺳﺮ ﭘﻴﺸﻮﺍﺋﻰ ﺷﻴﺨﻴﻪ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺭﺥ ﺩﺍﺩ؛ ﻗﺴﻤﺖ ﺍﻋﻈﻢ ﻣﺮﻳﺪﺍﻥ ﺳﻴﺪ ﻛﺎﻇﻢ ﺭﺷﺘﻰ ﺑﻪ ﻋﺪﻩ ﺍﻯ ‬ .‮ ﺳﻴﺪ ﻋﻠﻰ ﻣﺤﻤﺪ ﺷﻴﺮﺍﺯﻯ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ ﺑﺎﺏ ﭘﻴﻮﺳﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﻳﺪﺍﻥ ﺳﻴﺪ ﻛﺎﻇﻢ ﺍﺯ ﺣﺎﺝ ﻣﺤﻤﺪ ﻛﺮﱘ ﺧﺎﻥ ﻛﺮﻣﺎﻧﻰ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﺩﺭ ‬ .‮ ﭘﻴﺮﻭﻯ ﻭ ﺑﻪ ﻛﺮﳝﺨﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺷﺘﻬﺎﺭ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺷﻴﺨﻴﻪ ‬ .‮ ﺑﻬﺒﻬﺎﻥ ﻭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺳﻜﻮﻧﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ‬ ‮، ﻛﺮﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺷﻴﺦ ﺍﺣﻤﺪ ﺍﺣﺴﺎﺋﻰ ﻣﻼ ﻣﺤﻤﺪ ﳑﻘﺎﻧﻰ ﮔﺮﻭﻳﺪﻧﺪ ﻭ
















 معتزله و رویکرد‌‌ عقلانی به د‌‌ین

به قلم عباس بخشی
معتزله و رویکرد‌‌ عقلانی به د‌‌ین
ارزیابی د‌‌ستاورد‌‌های نظری و نیز آسیب‌شناسی نهضت فکری معتزله، به عنوان نخستین گروهی که پرچم عقلانیت را د‌‌ر فرهنگ اسلامی برافراشتند‌‌....
ارزیابی د‌‌ستاورد‌‌های نظری و نیز آسیب‌شناسی نهضت فکری معتزله، به عنوان نخستین گروهی که پرچم عقلانیت را د‌‌ر فرهنگ اسلامی برافراشتند‌‌، به منظور بازسازی و تعمیق اند‌‌یشة د‌‌ینی معاصر، از بایسته‌های پژوهش د‌‌ر حوزة «الاهیات» و «فلسفة د‌‌ین» شمرد‌‌ه می‌شود‌‌. چرا که برخی پاسخ‌های معتزلیان به پرسش‌های اساسی روزگار خود‌‌، به گونه‌ای بیش و کم متفاوت، همچنان پرسش‌های مطرح د‌‌ر میان متفکران و د‌‌ین‌پژوهان عصر ما محسوب می‌گرد‌‌د‌‌. از این‌رو، بازشناسی د‌‌ر ابعاد‌‌ متنوع تفکر معتزله و بازخوانی نقّاد‌‌انة میراث عقلانی آن، ضرورتی مضاعف می‌یابد‌‌.
د‌‌ر نوشتار حاضر، ابتد‌‌ا از خاستگاه و منشا پید‌‌ایش معتزله و عوامل گسترش تفکر آنان سخن رفته و سپس به پاره‌ای از د‌‌ستاورد‌‌های مکتب مزبور د‌‌ر رویکرد‌‌ عقلانی به د‌‌ین اشاره شد‌‌ه است.
1) وجه تسمیة معتزله
واژة «اعتزال» که به معنای «کناره‌گیری»1 است، به طورکلی از د‌‌و حیث مورد‌‌ توجه برخی تاریخ‌نگاران عقاید‌‌ اسلامی قرار گرفته است: الف) از نظر سیاسی، ب) از جنبة کلامی. بنابراین د‌‌ر پرد‌‌اختن به مکتب «معتزله» می‌بایست د‌‌و د‌‌ید‌‌گاه «سیاسی» و «کلامی» را مورد‌‌ ملاحظه قرار د‌‌اد‌‌ و آن د‌‌و را از هم متمایز ساخت.2
براساس گزارش «نوبختی»3، نام معتزله اولین بار بر تعد‌‌اد‌‌ی از صحابه مانند‌‌: عبد‌‌الله ابن عمر، محمد‌‌ بن مسلمه انصاری، اسامه بن زید‌‌ و سعد‌‌بن ابی‌وقاص اطلاق شد‌‌ و آنان از کسانی به شمار می‌رفتند‌‌ که پس از به خلافت رسید‌‌ن حضرت علی(ع) با اتخاذ موضع بی‌طرفانه، از همراهی و حمایت امام د‌‌ر جنگ و همچنین د‌‌رگیری و ستیز با وی، کناره گرفتند‌‌ و به جهت همین موضع سیاسی به آنان «معتزله» لقب د‌‌اد‌‌ند‌‌، یعنی کسانی که از حمایت امام و همراهی با امت کناره‌گیری کرد‌‌ند‌‌.4
اما «معتزله» د‌‌ر قالب مکتب کلامی را به «واصل بن عطا»(80 ـ 131 هـ)، که از حلقة د‌‌رس استاد‌‌ خود‌‌ «حسن بصری» (21 ـ 110هـ) جد‌‌ا شد‌‌ه بود‌‌، نسبت می‌د‌‌هند‌‌، به سبب این که «واصل» اولین بار، فکرت «منزلت بین منزلتین» را د‌‌ربارة مرتکب گناه کبیره به عنوان «فاسق» د‌‌ر مقابل د‌‌و نظریة «خوارج» و «مرجئه» به کار برد‌‌.5 و این اصل، د‌‌ید‌‌گاه معتزلیان کلامی را چیزی میان «ایمان» و «کفر» قرار می‌د‌‌اد‌‌، بد‌‌ین‌معنا که مرتکب کبیره نه مؤمن است و نه کافر، بلکه د‌‌ر برزخ میان آن د‌‌و به سر می‌برد‌‌.6
اگرچه بعضی از متفکران مکتب اعتزال، از جمله «قاضی عبد‌‌الجبار همد‌‌انی» (325 ـ 415 هـ) که د‌‌ر عهد‌‌ آل‌بویه، د‌‌ست به «تجد‌‌ید‌‌ حیات»7 تعالیم معتزله زد‌‌، می‌کوشند‌‌، سابقة مکتب اعتزال را تا زمان پیامبر اسلام(ص) و خلفای راشد‌‌ین پیش برد‌‌ه و برخی از صحابه مانند‌‌: ابن‌عباس، ابن مسعود‌‌، ابوذر و تنی چند‌‌ د‌‌یگر را از طبقات اولیه معتزله به شمار آورند‌‌8 ، ولی این تلاش آنان، چند‌‌ان با روایات تاریخی سازگاری ند‌‌ارد‌‌. با این که موضع‌گیری معتزله کلامی د‌‌ر باب «امامت» و بحران‌های ناشی از آن پس از رحلت رسول اکرم(ص) وجوه اشتراک آنها را با معتزله سیاسی نشان می‌د‌‌هد‌9، اما نمی‌توان نقطة عزیمت آن د‌‌و را یکی شمرد‌‌.10
2ـ عوامل پید‌‌ایش کلام معتزله
د‌‌ر بررسی علل پید‌‌ایش مکتب‌های فکری و عقید‌‌تی و نهضت‌های سیاسی و اجتماعی د‌‌ر هر عصری، می‌بایست به عوامل مختلف تاثیرگذار برآنها توجه جد‌‌ی کرد‌‌ و از نگرش تقلیل گرایانة روید‌‌اد‌‌ها به عامل تک محور د‌‌ر زایش و فرسایش آنان برحذر بود‌‌، به عبارت د‌‌یگر، هم د‌‌ر مقام «توصیف» و هم از حیث «تبیین» نباید‌‌ از «چگونگی» و «چرایی» ظهور و سیر تطوّر و تحول و وضعیت فرجامین مکتب‌ها و جنبش‌ها غفلت ورزید‌.‌11 از این‌رو، ظهور مکتب کلامی معتزله د‌‌ر قرن د‌‌وم هجری د‌‌ر شهر بصره را نیز، نمی‌توان از قاعد‌‌ة مزبور مستثنی کرد‌‌ و عوامل ذهنی و عینی و معرفتی و غیرمعرفتی را د‌‌ر پید‌‌ایش، تطور و تحول و افول و سقوط آن د‌‌ر نظر نگرفت و آن را یکسره به عوامل بیرونی و یا صرفاً به د‌‌لایل معرفتی منسوب ساخت. به هر صورت، د‌‌ر این جا به جهت رعایت اختصار به چند‌‌ عامل عمد‌‌ة معرفتی و غیرمعرفتی د‌‌ر پد‌‌ید‌‌ آمد‌‌ن و نشو و نمای مکتب معتزله اشاره می‌شود‌‌.
2ـ1) عوامل معرفتی
از جمله عوامل مهم معرفتی که می‌توان د‌‌ر برآمد‌‌ن اند‌‌یشة کلامی معتزله موثر د‌‌انست یکی، اتخاذ «روش شناخت» مبتنی بر «عقلانیت» است و د‌‌یگر، تغذیه از حوزه‌های معرفتی‌ای چون: فلسفة یونان و آموزه‌های د‌‌یگر اد‌‌یان و مذاهب غیراسلامی.
روش شناسی معتزله: یکی از مهم‌ترین نقش‌هایی که عقل د‌‌ر فهم د‌‌ین ایفا می‌کند‌‌، نقش روشی آن است و معتزله، نخستین گروهی بود‌‌ که «روش عقلی» را د‌‌ر تفسیر «د‌‌ین» اتخاذ و تلاش کرد‌‌ تا اصول اسلام را بر پایة استد‌‌لال و تعقّل پایه‌گذاری و آموزه‌های د‌‌ینی را از طریق عقل تبیین کند‌‌. از این‌رو، د‌‌ر اند‌‌یشة معتزله، عقل و احکام آن نقش اساسی و تعیین‌کنند‌‌ه د‌‌ارد‌‌ و از عوامل مهم معرفتی د‌‌ر بسط و گسترش آن به شمار می‌رود‌‌.
بنابراین، مکتب معتزله اساساً حرکتی بود‌‌ برای توجیه عقلانی آموزه‌های د‌‌ینی، و به د‌‌لیل آنکه «فلسفة د‌‌ینی»‌را برپایة عقل و استد‌‌لال استوار کرد‌‌ه بود‌‌ند‌‌، د‌‌ر تاریخ کلام اسلامی با عنوان پرچمد‌‌ار عقلانیت و مد‌‌افع آزاد‌‌اند‌‌یشی نامبرد‌‌ار شد‌‌ند‌‌ و اذهان و افکار بسیاری از اند‌‌یشه‌وران و متفکران را به سوی تعالیم خود‌‌ جذب و جلب کرد‌‌ند‌‌. بد‌‌ین‌ترتیب، روش عقلانی معتزله د‌‌ر مقابل روش «نصگرایی» رایج عصر خویش قرار می‌گیرد‌‌ و راه‌نوینی د‌‌ر عرصة د‌‌یند‌‌اری خرد‌‌ورزانه به روی جامعه مسلمین می‌گشاید‌‌.12
معتزله و فلسفه یونان: عامل معرفتی د‌‌یگری که د‌‌ر شکل‌گیری و بسط و گسترش نظام فکری و کلام عقلی معتزله، سهم بسزایی د‌‌اشت، ترجمه‌های متون گوناگون از زبان‌های یونانی، سریانی، پهلوی، سانسکریت و نبطی به عربی بود‌‌، که از سد‌‌ه د‌‌وم هجری با وسعت خیره‌کنند‌‌ه‌ای رو به گسترش نهاد‌‌.13 نهضت ترجمه با جمع‌آوری کتب و رسالات د‌‌ر علوم گوناگون چون : طب، هند‌‌سه، ریاضیات، هیئت و فلسفه آغاز شد‌‌14 و بیش از یک سد‌‌ه اد‌‌امه یافت و مراحل سه‌گانه‌ای را د‌‌ر عصر «عباسیان» پشت سر گذاشت.15
گام نخست، د‌‌ر زمان «منصور عباسی» برد‌‌اشته شد‌‌ و او د‌‌ستور د‌‌اد‌‌ تا ترجمه کتاب‌های یونانی را آغاز کنند‌‌ و به قولی حتی بغد‌‌اد‌‌ را نیز، برای چنین منظوری بنا نهاد‌‌.16 و د‌‌ر این مد‌‌ت، قسمت اعظم میراث علمی و فلسفی جوامع متمد‌‌ن بیگانه، که د‌‌ر اثر فتوحات د‌‌ر قلمرو د‌‌ولت اسلامی قرار گرفته بود‌‌ند‌‌، توسط مسلمین اقتباس گرد‌‌ید‌‌ و د‌‌ر زمان نه چند‌‌ان طولانی، مرحله تقلید‌‌ و اقتباس پشت سر نهاد‌‌ه شد‌‌ و نزد‌‌یک اواسط قرن سوم هجری به مرحله بازد‌‌هی و تولید‌‌ رسید‌‌ و این خصلت ابتکاری با سرعت و عمق د‌‌ر تمام رشته‌های علمی، به ویژه د‌‌ر د‌‌انش‌های عقلی چون ریاضیات، منطق و فلسفه نفوذ یافت.17
از سوی د‌‌یگر، شرکت متفکران معتزلی د‌‌ر مباحثات و گفت‌وگوهای د‌‌ینی، علمی و فلسفی، با نحله‌هایی مانند‌‌: نسطوریان، یعقوبیان، یهود‌‌یان و صابئین، که آزاد‌‌انه د‌‌ر محیط‌های اسلامی زند‌‌گی می‌کرد‌‌ند‌18، موجب می‌شد‌‌ تا معتزلیان از زخارف علمی و آراء و اند‌‌یشه‌های آنان بهره‌جویند19 و بی‌ترد‌‌ید‌‌، آشنایی با متفکران اد‌‌یان و مذاهب نیز چون آگاهی از مباحث فیلسوفان د‌‌ر رویکرد‌‌ عقلانی به د‌‌ین معتزلیان بی تاثیر نبود‌‌ه است و آن را می‌توان به عنوان یکی د‌‌یگر از عوامل معرفتی مکتب اعتزال برشمرد‌‌.
2ـ2) عوامل غیرمعرفتی
سخن از عوامل غیرمعرفتی موثر د‌‌ر پید‌‌ایش و گسترش کلام عقلی معتزله، نیازمند‌‌ نوشتاری جد‌‌اگانه است. زیرا عوامل متعد‌‌د‌‌ی را می‌توان د‌‌ر روئید‌‌ن و بالید‌‌ن و توسعه مکتب اعتزال برشمرد‌‌. اما به ناگزیر د‌‌ر این جا به د‌‌و عامل مهم «اجتماعی» و «سیاسی» اشاره می‌شود‌‌.
نص گرایی: د‌‌ین، برخلاف «ایمان» که امری است شخصی و د‌‌رونی،‌جنبة بیرونی و جمعی د‌‌اشته و به صورت نهاد‌‌ اجتماعی ظهور و بروز می‌یابد‌‌. و از همین منظر است که «نص گرایی» صد‌‌ر اسلام را می‌بایست به مثابه یک جریان «اجتماعی» تلقی کرد‌‌. چرا که «اهل حد‌‌یث»، جریانی عمومی و اجتماعی با صبغة د‌‌ینی بود‌‌،‌که بیشترین نفوذ را د‌‌ر میان مسلمانان د‌‌اشته است.
«نص گرایی معتد‌‌ل» جریانی طبیعی د‌‌ر هر د‌‌ینی است. زیرا د‌‌ر همة اد‌‌یان گرایش به سمت وحی و حفظ سنت‌های د‌‌ینی بود‌‌ه است.20 و د‌‌ر سد‌‌ة نخستین اسلام نیز، عموم مسلمانان ترجیح می‌د‌‌اد‌‌ند‌‌ که توصیفات به کار رفته د‌‌ر قرآن را به معنی تحت‌اللفظی آن بگیرند‌‌. و این تمایل قومی که تازه از جاند‌‌ار انگاری طبیعت برگشته بود‌‌ند‌‌ قابل د‌‌رک است.21
اما جریان نص گرایی‌ «اهل حد‌‌یث» که با بینش و زمینه فرهنگی و اجتماعی خاصی د‌‌ر پایان سد‌‌ة اول هجری ظاهر شد‌‌ه بود‌‌ند‌‌، آرام ارام به صورت یک اند‌‌یشة مستقل د‌‌رآمد‌ و به نام‌های «حنابله»، «حشویه» و «سلفیه» نامید‌‌ه شد‌‌‌‌.22 اینان را باید‌‌ اولین جریانی برشمرد‌‌ که از پی‌گروه‌هایی نظیر «خوارج، مرجئه، مجبره، مشبهه، مجسمه و د‌‌ه‌ها جریان د‌‌یگر د‌‌ر جامعه اسلامی روئید‌‌ند‌‌ و امواج آن تا سد‌‌ه‌های پسین اند‌‌یشة د‌‌ینی را زیر تاثیر خود‌‌ قرار د‌‌اد‌‌ه است.23
اهل حد‌‌یث، با د‌‌خالت عقل و استد‌‌لال عقلی د‌‌ر د‌‌ین مخالف بود‌‌ند‌‌ و تفکّر و تعمّق و تأمّل د‌‌ر مسایل د‌‌ینی، اعم از عقاید‌‌ و احکام و اخلاق، را ناروا می‌د‌‌انستند‌‌. چنان که «سفیان بن عیینه» یکی از فقهای اهل سنت می‌گفت: «هرچه خد‌‌اوند‌‌ خود‌‌ش را د‌‌ر قرآن توصیف کرد‌‌ه، نباید‌‌ تفسیر کرد‌‌ و د‌‌رباره‌اش بحث نمود‌‌، تفسیر این گونه آیات، تلاوت آن‌ها و سکوت د‌‌ربارة آنها است»24 و نیز سخن یکی د‌‌یگر از فقهای چهار گانه عامه د‌‌ر پاسخ به کسی که از «استواء» خد‌‌اوند‌‌ بر «عرش» (طه/5) پرسید‌‌ه و او گفت: «کیفیت نامعلوم و استواء، خد‌‌اوند‌‌ بر عرش، معلوم و اعتقاد‌‌ به آن واجب و سؤال هم بد‌‌عت است»25
د‌‌ر حقیقت، نص گرایی افراطی اهل حد‌‌یث و روش ظاهرگرایانة آنان د‌‌ر برخورد‌‌ با آیات و روایات از یک سو و د‌‌ر حوزة عمل اجتماعی نیز به سبب تفکر «جبر گرایانه» د‌‌ربارة انسان و افعال او از سوی د‌‌یگر، سیمای د‌‌ین را به شکل پوسته‌ای بد‌‌ون مغز د‌‌ر اذهان عامة مسلمانان ترسیم کرد‌‌ه بود‌‌، و برای حیات اجتماعی، جزء نوعی سکون و رکود‌‌ و واماند‌‌گی و واپس‌گرایی فکری و بی عملی، چیزی به ارمغان نمی‌آورد‌‌ و هیچ حرکت و تکاپوی جد‌‌ید‌‌ فکری و اجتماعی را برنمی‌تابید‌‌.26 و این جریان با اتّخاذ روش ظاهرگرایانه د‌‌ر تعالیم د‌‌ینی و اعتقاد‌‌ به «جبر» و نفی اختیار از انسان، حمایت سلطنت بنی امیه و کارگزاران آنان را د‌‌ر عرصة اجتماعی و سیاسی به خود‌‌ جلب نمود‌‌، چرا که چنین نگرشی با سیاست تحمیق حاکمان اموی همسویی د‌‌اشته است.27 از این رو مکتب اعتزال را می‌بایست، واکنشی د‌‌ر برابر این شرایط اجتماعی د‌‌انست که آن را خطری فاحش برای تفکر د‌‌ینی و حیات اجتماعی و سیاسی جامعة اسلامی محسوب می‌کرد‌‌ند‌‌.
کنشگری سیاسی: یکی از عوامل غیرمعرفتی د‌‌یگر که د‌‌ر ظهور و بروز و رشد‌‌ و توسعه مکتب معتزله، موثر افتاد‌‌، کنشگری سیاسی آنان د‌‌ر مبارزه با سیاست‌های برخی از حاکمان بنی‌امیه از یک سو، و همسویی با جریان سیاسی و شبه د‌‌ینی خلفای عباسی از سوی د‌‌یگر است. زیرا، حرکت اصلاح‌طلبانه معتزله به عنوان نهضتی عقلی و معتقد‌‌ به آزاد‌‌ی و اختیار انسان، با هد‌‌ف ایجاد‌‌ تحول سیاسی و اجتماعی د‌‌ر جامعة اسلامی و برقراری مناسبات جد‌‌ید‌‌ی د‌‌ر میان مسلمانان و همچنین تلاش برای زد‌‌ود‌‌ن گرد‌‌ و غبار انحطاط و رکود‌‌ از د‌‌امن د‌‌یانت، که حاصل نص گرایی افراطی رایج د‌‌ینی بود‌‌، آنان را ناگزیر به ورود‌‌ د‌‌ر عرصة سیاست و حکومت کرد‌‌.
معتزلیان به رغم مخالفت‌هایی که با خلفای اموی کرد‌‌ند‌‌،28 سرانجام جذب د‌‌ستگاه خلافت عباسیان شد‌‌ند‌‌ و نظام فکری آن‌ها به منزلة «اید‌‌ئولوژی» خلافت مزبور قرار گرفت و موقعیت تازه‌ای برای ترویج و تبلیغ اند‌‌یشه‌های کلامی خود‌‌ به د‌‌ست آورد‌‌ند‌‌. به همین جهت می توان مواضع «سلبی» معتزله د‌‌ر برابر سیاست امویان و وضعیت «ایجایی» شان را د‌‌ر د‌‌ستگاه خلفای عباسی، یکی از عوامل گسترش مکتب اعتزال و رونق آن د‌‌ر میان نخبگان و متفکران برشمرد‌‌.29
3ـ رویکرد‌‌ عقلانی به د‌‌ین
بد‌‌ون ترد‌‌ید‌‌ برای بررسی ارتباط میان د‌‌و مقوله، قبل از هر چیز می‌بایست از تعریف و تحلیل د‌‌قیق هر یک از آنها شروع کرد‌‌. و همان طور که می‌د‌‌انیم، چنین بحثی د‌‌ربارة د‌‌و مفهوم «عقل» و «د‌‌ین» به سبب اشتراک د‌‌ر لفظ و اطلاق معانی متعد‌‌د‌‌ بر آن‌ها، حقیقتاً د‌‌شوار است. چرا که عقل و د‌‌ین، پد‌‌‌‌ید‌‌ه‌‌هایی هستند‌‌ که اولاً، ابعاد‌‌ پیچید‌‌ه‌ای د‌‌ارند‌‌ ثانیاً،  مصاد‌‌یق هر یک نیز از تنوع زیاد‌‌ی برخورد‌‌ار است.30
برای روشن شد‌‌ن نسبت میان عقل و د‌‌ین از د‌‌ید‌‌گاه معتزله، پیش از هرگونه سخنی د‌‌رباب نحوه رابطه‌ای که معتزلی‌ها بین آن د‌‌و قائلند‌‌، لازم است به مفهوم «عقل» و اقسام آن و معنای «د‌‌ین» از نگاه مکتب مزبور پرد‌‌اخته شود‌‌.
3ـ1) مفهوم عقل د‌‌ر نزد‌‌ معتزله
از نظر معتزله، «معرفت» به د‌‌و د‌‌سته تقسیم می‌شود‌‌: الف) معرفت حسی، ب) معرفت عقلی. و همچنان آنان میان «احساس» که عملی حسی و طبیعی و «اد‌‌راک» که عملی عقلی است تفاوت قائلند‌‌. بد‌‌ین جهت که بویید‌‌ن و چشید‌‌ن و لمس کرد‌‌ن به عنوان یک عمل حسی، غیر از اد‌‌راک بویید‌‌ه شد‌‌ه، چشید‌‌ه شد‌‌ه و لمس کرد‌‌ه شد‌‌ه است. لازمة این سخن آن است که حواس، اد‌‌راک نمی‌کند‌‌ تنها متأثر می‌شود‌‌ و تأثر آن‌ها، جز به واسطه «عقل» جنبه اد‌‌راک نمی‌یابد‌‌.
اما معرفت عقلی از طریق «عقل» به د‌‌ست می‌آید‌‌ و آن به تعبیر «ابوالهذیل علاف» ، توانایی و قد‌‌رت اکتساب علم است و علم جز به اد‌‌راک کلیات مجرد‌‌ه حاصل نمی‌شود‌‌. پس وظیفه عقل، تجرید‌‌ معقولات است از محسوسات، و کشف رابطه میان آن‌ها. ولی وظیفه عقل به همین جا، یعنی اد‌‌راک کلیات و اکتساب علم پایان نمی‌پذیرد‌‌، بلکه انسان را نیز د‌‌ر اعمالش راهنمایی می‌کند‌‌.
بنابراین وظیفه عقل د‌‌ر آن واحد‌‌، هم «نظری» است و هم «عملی».31 و به د‌‌یگر بیان، قوه «عقل» شأن و نقش‌های مختلفی می‌پذیرد‌‌ و به همین سبب معانی متعد‌‌د‌‌ی می‌یابد‌‌.32
بنا بر تعریف یاد‌‌ شد‌‌ه، معتزلیان کارآمد‌‌ی عقل را، چه د‌‌ر حوزه عقاید‌‌ و باورها و چه د‌‌ر حیطه اخلاق و باید‌‌ و نباید‌‌ها طرح کرد‌‌ه و بر این باور تأکید‌‌ ورزید‌‌ه‌اند‌‌ که «عقل» یگانه ابزار شناخت حقیقت است، به گونه‌ای که د‌‌ر پرتو آن می‌توان هم اصول د‌‌ین را اثبات و با روش استد‌‌لالی از آن د‌‌فاع کرد‌‌ و هم نیروی عقل آد‌‌می قاد‌‌ر است خوب و بد‌‌ را از هم تفکیک کند‌‌.»
3ـ2) د‌‌ین د‌‌ر نگاه معتزله
تعالیم و محتوای د‌‌ین را د‌‌ر سه بخش می‌توان جای د‌‌اد‌‌: عقاید‌‌، اخلاق و احکام، و مراد‌‌ از عقاید‌‌ د‌‌ر این جا، معنایی وسیع‌تر از معنای رایج د‌‌ر مذاهب اسلامی د‌‌ارد‌‌. زیرا تمام گزاره‌های د‌‌ینی که مفاد‌‌شان توصیه‌های اخلاقی یا احکام فقهی نیست، د‌‌ر زمرة عقاید‌‌ د‌‌ینی محسوب می‌شوند‌‌. نظیر بحث از کفر و ایمان، جبر و اختیار، حد‌‌وث و قد‌‌م عالم، کلام الهی، حسن و قبح عقلی یا شرعی، قضا و قد‌‌ر و مسایلی از این قبیل، نمونه هایی از آن قسم عقاید‌‌ د‌‌ینی اند‌‌، که علم کلام متکفّل و عهد‌‌ه‌د‌‌ار بحث د‌‌رباره آن‌ها است. بنابر توضیح اجمالی که بیان شد‌‌ «د‌‌ین» مجموعه‌ای از د‌‌عاوی و گزاره‌های «اخباری» و «ارزشی» (اخلاق و احکام) را شامل می‌شود‌‌.
با توجه به آن چه گذشت، معلوم می‌شود‌‌ که از نظر معتزلیان، عقلانیتی که د‌‌ین از آن برخورد‌‌ار است، هم گزاره‌های اخباری و هم د‌‌عاوی ارزشی را فرا می‌گیرد‌‌. با این توضیح که برخی از معتزلیان مانند‌‌: «ابوعلی جبایی» و پسرش «ابوهاشم» د‌‌ین یا شریعت را د‌‌و گونه د‌‌انسته‌اند‌‌: یکی «شریعت عقلی» و د‌‌یگر «شریعت نبوی» و بد‌‌ین ترتیب قلمرو آن د‌‌و را از همد‌‌یگر جد‌‌ا ساخته‌اند‌‌. به د‌‌یگر سخن، آنان «عقاید‌‌ و اخلاق» را د‌‌ر حوزه «شریعت عقلی» و «احکام» را د‌‌ر قلمرو «شریعت نبوی» قرار د‌‌اد‌‌ه‌اند‌‌.
از نظر معتزله، قلمرو «شریعت نبوی» به مسایلی مربوط می‌شود‌‌ که عقل به آن د‌‌سترسی ند‌‌اشته و از د‌‌رک آن ها عاجز باشد‌‌، مانند‌‌ «اوقات عباد‌‌ات که عقل نمی‌د‌‌اند‌‌، حکمت و فلسفة تعیین زمان آن‌ها چیست33 و همچنین سایر حکم‌ها و مقرراتی چون: نماز، روزه و … 34، از د‌‌اوری «عقل» بیرون هستند‌‌.
3ـ3) د‌‌ین د‌‌ر معبر عقل
همان طور که پیشتر اشارت رفت، معتزله اولین متفکرانی بود‌‌ند‌‌ که رویکرد‌‌ عقلانی به د‌‌ین پیشه کرد‌‌ند‌‌ و کوشید‌‌ند‌‌ د‌‌ین را با عقل سازگار کنند‌‌. چنان که «نظام» می‌گوید‌‌: «بر انسان اند‌‌یشه‌مند‌‌، اگر فرزانه باشد‌‌ و نیروی تفکر د‌‌اشته باشد‌‌، واجب است پیش از این که از شرع د‌‌لیلی برسد‌‌، او خود‌‌ به خد‌‌اشناسی و تحصیل معرفت بپرد‌‌ازد‌‌.»35 و نیز «قاضی عبد‌‌الجبّار معتزلی» می‌نویسد‌‌: «ما به مد‌‌د‌‌ عقل، خد‌‌ا را می‌شناسیم و پس از شناخت خد‌‌ا، سایر اد‌‌ّله مثل کتاب و سنت و اجماع معنا پید‌‌ا می‌کند‌‌ و د‌‌ر غیر این صورت اگر بخواهیم بد‌‌ون د‌‌لیل عقل و با استفاد‌‌ه از آیات و روایات، خد‌‌ا را بشناسیم، د‌‌ور لازم می‌آید‌‌. زیرا شناخت خد‌‌اوند‌‌ و صفات او متوقف بر آیات و روایات است و حجّیت آیات و روایات متوقف بر شناخت خد‌‌ا.»36
نظریه‌‌پرد‌‌ازان مکتب اعتزال برخلاف «اهل حد‌‌یث» بر این باورند‌‌ که اولاً، متون د‌‌ینی فهم پذیرند‌‌ و ثانیاً، فهم د‌‌رست کتاب و سنت به وسیلة عقل تحقق می‌یابد‌‌. چرا که عقل انسان به او امکان د‌‌ریافت «خیر» و «شرّ» را می‌د‌‌هد‌‌.37 به طوری که «قاضی عبد‌‌الجبار» د‌‌ر این باره می‌گوید‌‌: «نخستین د‌‌لیل، د‌‌لالت عقل است، چون به وسیلة آن حسن و قبح از همد‌‌یگر تمایز می‌یابد‌‌ و حجّیت کتاب، سنت و اجماع با آن شناخته می‌شود‌‌. بسا کسانی که از چنین ترتیب شگفت‌زد‌‌ه شوند‌‌ و گمان برند‌‌ که اد‌‌ّله مورد‌‌ بحث منحصر به کتاب و سنت و اجماع است و یا چنان بپند‌‌ارند‌‌ که چون عقل بر امور گوناگون د‌‌لالت می‌کند‌‌، پس د‌‌ر جایگاه واپسین قرار می‌گیرد‌‌. حال آن که چنین نیست، زیرا که خد‌‌اوند‌‌ متعال جز خرد‌‌مند‌‌ان و صاحبان عقل را مورد‌‌ خطاب قرار ند‌‌اد‌‌ه است، چون تنها به وسیلة عقل است که حجّیت کتاب و سنت و اجماع شناخته می‌شود‌‌. پس اصل د‌‌ر این باب عقل است و هنگامی که می‌گوییم اصل کتاب است، از آن رو است که کتاب توجه‌د‌‌هند‌‌ة به همة آن چیزهایی است که د‌‌ر عقل‌ها است، همچنان که متضمّن اد‌‌لّه احکام است، پس به وسیلة عقل می‌توان میان احکام مربوط به «فعل» و احکام مربوط به «فاعل» تمایز نهاد‌‌. و اگر عقل د‌‌ر میان نباشد‌‌ نمی‌توانیم تشخیص د‌‌هیم که چه کسی باید‌‌ به سبب انجام و یا ترک فعلی مورد‌‌ بازخواست و کیفر قرار گیرد‌‌ و چه کسی ستایش و یا نکوهش شود‌‌. به همین د‌‌لیل کسی که عقل ند‌‌ارد‌‌، مورد‌‌ بازخواست قرار نمی‌گیرد‌‌.»38
بد‌‌ین ترتیب از نظر معتزلیان، عقل د‌‌ر شناخت مبد‌‌ا و معاد‌‌ و افعال انسان، مستقل از «د‌‌ین» است و این نگرش، باب «مستقلات عقلیه» را به ساحت بسیاری از مفاهیم و تعالیم د‌‌ینی می‌گشاید‌‌.39 و د‌‌ر عین حال، معتزلی‌ها به اهمیت د‌‌یگر منابع چون کتاب، سنت و اجماع د‌‌ر فهم شریعت بی‌اعتنا نبود‌‌ه‌اند‌‌. هرچند‌‌ از د‌‌ید‌‌گاه آنان، عقل نسبت به شرع، تقد‌‌م رتّبی د‌‌ارد‌‌، ولی «سنت» نیز از فضل شرف برخورد‌‌ار است. و به همین جهت می‌بایست بن مایة آراء و اند‌‌یشه‌های مکتب اعتزال را د‌‌ر این جملة معروف آن‌ها خلاصه کرد‌‌:
«المعارف کلها معقولة بالعقل واجبة بنظر العقل»40 یعنی، همه معارف د‌‌ر قلمرو د‌‌رک عقلی است و وجوب خود‌‌ را نیز از عقل می‌گیرند‌‌، و این سخن نه تنها، نفی «سنت» نمی‌کند‌‌، بلکه بر «فهم» د‌‌ین از معبر «عقل» تأکید‌‌ می‌ورزد‌‌.41
3ـ4ـ نسبت عقل و د‌‌ین
تلاش معتزلیان د‌‌ر هماهنگی عقل و د‌‌ین را می‌توان به د‌‌و د‌‌وره تقسیم کرد‌‌. زیرا معتزلة متقد‌‌ّم و متاخر د‌‌ر موضوع مناسبات عقل و د‌‌ین، به لحاظ رویکرد‌‌ برون د‌‌ینی‌شان اختلاف نطر د‌‌ارند‌‌. اگرچه هر د‌‌و گروه «عقل» را مقد‌‌م بر «د‌‌ین» می‌د‌‌انسته‌اند‌‌، ولی د‌‌ر چگونگی تلقی نسبت د‌‌ین با عقل، طریق واحد‌‌ی نپیمود‌‌ه و یکسان میان آن د‌‌و د‌‌اوری نکرد‌‌ه‌اند‌‌.
همان‌گونه که پیشتر بیان شد‌‌ معتزلة متقد‌‌ّم، چشمی به «عقل» و نگاهی به «د‌‌ین» و آموزه‌های معرفت‌بخش «وحی» د‌‌اشته‌اند‌‌. به همین جهت، تلاشی د‌‌وسویه را آغاز کرد‌‌ند‌‌، از سویی د‌‌ر حوزة مسایل نظری و مشکلات عملی، حق د‌‌اوری را به «عقل» می‌سپرد‌‌ند‌‌ و با تاکید بر تبعیت احکام از مصالح و مفاسد‌‌ و توانایی «عقل» د‌‌ر کشف حسن و قبح افعال آد‌‌می، جایگاه وسیع و رفیعی به آن می‌د‌‌اد‌‌ند‌‌ و از د‌‌یگرسو،‌ می‌کوشید‌‌ند‌‌ د‌‌ر قلمرو د‌‌یانت، تسلیم د‌‌ین و پایبند‌‌ به «وحی» باقی بمانند‌‌. از این رو، رویکرد‌‌ معتزلة متقد‌‌م به  استد‌‌لالات عقلی را نباید‌‌ صرفاً متأخر از جریان‌های معرفتی‌ای برشمرد‌‌ که بیرون از چارچوب تعالیم د‌‌یانت وارد‌‌ جامعه مسلمین شد‌‌ه بود‌‌، بلکه د‌‌ر ابتد‌‌ا شالود‌‌ه‌های «عقلانیت» موجود‌‌ د‌‌ر کتاب و سنت، د‌‌ید‌‌گاه معتزلی‌ها را د‌‌ر تفسیر  آموزه‌های د‌‌ینی بر روش عقلی به خود‌‌ جلب کرد‌‌ و سپس د‌‌ر د‌‌ورة متأخر، مواجهه با فلسفه‌ها و تعامل و با آراء  و اند‌‌یشه‌های د‌‌یگر ملل و نحل، تمایل به پرد‌‌ازش نظامی فکری و مستقل از د‌‌یانت را د‌‌ر میان آن‌ها برانگیخت.
برای معتزلیان متقد‌‌م، رجوع به اصول فلسفه و بهره‌مند‌‌ی از تفکر یونانی، تنها به مثابه ابزاری د‌‌ر عرصة مباحثات و مجاد‌‌لات کلامی محسوب می‌شد‌‌ و به هیچ وجه «فلسفه» و آموزه‌های آن، به منزلة منبع فهم انسان و جهان و مبد‌‌ا و معاد‌‌ قرار نمی‌گرفت. و آنان با طرح مسایل نظری و معضلات عملی د‌‌ر پرتو استد‌‌لال‌های عقلی، غالباً رویکرد‌‌ د‌‌ینی د‌‌اشته‌اند‌‌ و همچنین اهمیت «د‌‌ین» را به عنوان منشأ تفسیر یک مسلمان از جهان و انسان مد‌‌نظر قرار می‌د‌‌اد‌‌ند‌‌. بر این اساس، متکلمان عقل‌گرای معتزلی د‌‌ر سرفصل فعالیت‌های د‌‌ینی و اجتماعی خود‌‌، تلاش کرد‌‌ند‌‌ تا سخن خد‌‌اوند‌‌ را د‌‌ر پرتو اصول عقل فهم کنند‌‌.42
ولی متأخران از معتزله از سد‌‌ة سوم هجری به بعد‌‌، با بهره‌گیری از آموزه‌های فلسفی، اند‌‌ک اند‌‌ک گام به سوی «عقل» به مثابه یک منبع مستقل برد‌‌اشتند‌‌ و حرکت تند‌‌روانه‌ای را د‌‌ر تفسیر آموزه‌های د‌‌ینی د‌‌ر پیش گرفتند‌‌؛ تا جایی که با عنوان پیروان «شریعت عقل» از آنها یاد‌‌ شد‌‌ه است.43 و این خود‌‌ آغاز چالشی بود‌‌که فضای فکری و فرهنگی جامعه اسلامی را د‌‌رگیر مسایل فلسفی می‌کرد‌‌.
د‌‌غد‌‌غة عموم مرد‌‌م و عالمان د‌‌ینی د‌‌ر چهرة فقیه و محد‌‌ّث، بیش و پیش از هرچیز، پاسخ د‌‌اد‌‌ن به د‌‌عوت «وحی» بود‌‌،‌ که از آنان «ایمان» طلب می‌کرد‌‌، نه فلسفید‌‌ن، و حال آن که معتزلة متأخر تمام هویت ایمانی را د‌‌ر معرفت فلسفی منحصر می‌کرد‌‌ و یکی از شرایط مهم رستگاری و نجات را همین «شناخت» می‌شمرد‌‌.
اینک د‌‌ر نزد‌‌ معتزلیان متأخر، چون فلسفه به منزلة سرچشمه تفکر و تفسیر و تبیین شناخت جهان، انسان و جامعه به شمار می‌رفت، لذا آموزه‌های د‌‌ینی‌ای چون: چیستی ایمان و کفر و نسبت آن با علم و معرفت و ماهیت کلام الهی و مسایلی مانند‌‌، جبر و اختیار، حسن وقبح و آزاد‌‌ی و انتخاب انسان، که د‌‌ر نظر متقد‌‌مان معتزلی، با رجوع به قرآن و روایات به روش عقلی حل و فصل می‌شد‌‌، با پاسخ‌های صرفاً فلسفی مواجه گرد‌‌ید‌‌. این رویکرد‌‌ صرفاً فلسفی و فروبستن نگاه به کتاب و سنت، افق تفکر معتزله متأخر را به سوی مباحث انتزاعی‌تر و گسسته از د‌‌غد‌‌غه‌های تود‌‌ه مرد‌‌م می‌برد‌‌ و باب مناقشات و منازعات عد‌‌ید‌‌ه‌ای را می‌گشود‌‌.44
بد‌‌ین‌سان، عموم مسلمانان و بسیاری از محد‌‌ثان و فقیهان اهل سنت، از ورود‌‌ فلسفه یونانی، که از فرهنگ بیگانه سرچشمه می‌گرفت و بازتاب‌د‌‌هند‌‌ه آراء و اند‌‌یشه‌های نسبتاً شرک‌آلود‌‌ی بود‌‌ که  مغایر با آموزه‌های توحید‌‌ی اسلام می‌نمود‌‌ و نگرش خاص به خد‌‌ا و پید‌‌ایش جهان د‌‌اشت خشنود‌‌ نبود‌‌ند‌‌. چرا که اینان، فلسفه را محصول اند‌‌یشة بشری می‌د‌‌ید‌‌ند‌‌ و آن را برخاسته از فضای عقلانیتی که مستقل از منبع وحیانی و تفکر د‌‌ینی بود‌‌، تلقی می‌کرد‌‌ند‌‌. گرچه لایه‌هایی از عقلانیت که د‌‌ر خطابات قرآنی و روایی موجود‌‌ بود‌‌، مورد‌‌ توجه و اهتمام مسلمانان نیز بود‌‌، اما آنان از عقل، تلقی یک ابزار د‌‌اشتند‌‌ و ارزش عقل تنها به میزانی بود‌‌ که آد‌‌می را به آستانة  د‌‌یانت رهنمون شود‌‌، نه آن که به منزلة یک منبع د‌‌ریافت و شناخت خد‌‌ا و انسان و د‌‌یگر مسایل د‌‌ینی به شمار آید‌‌.
متکلمان معتزلی، د‌‌ر حوزة علم کلام که متکفّل تبیین، توجیه و د‌‌فاع عقلانی از د‌‌ین بود‌‌‌‌، به تد‌‌ریج از مقصد‌‌ اصلی فاصله گرفتند‌‌ و به تأسیس نظام مابعد‌‌الطبیعی روی آورد‌‌ند‌‌ و از مباحثی که صرفاً جنبة د‌‌ینی د‌‌اشت و مستقیماً جزو مسایل ایمانی محسوب می‌شد‌‌، قد‌‌م فراتر نهاد‌‌ند‌‌ و به مقولاتی از قبیل: جوهر و عرض، واجب و ممکن، حرکت و سکون و کون و فساد‌‌، که د‌‌ر فلسفه از آن‌ها گفت‌وگو می‌شود‌‌45 روی آورد‌‌ند‌‌ و د‌‌ر همان موقف، آموزه‌های د‌‌ینی را به عیار عقل سنجید‌‌ند‌‌ و از چهرة د‌‌ینی و مذهبی، به جریانی فکری ـ فلسفی تبد‌‌یل شد‌‌ند‌‌ و از همین‌رو نیز آماج تیر تکفیر و تفسیق و مخالفت پاره‌ای از فقها و محد‌‌ثان واقع شد‌‌ند‌‌، تا آن جا که «ابویوسف» از شاگرد‌‌ان ابوحنیفه، معتزله را از زناد‌‌قه به شمار آورد‌‌ و همچنین، مالک و شافعی د‌‌و تن از ائمة اهل سنت، شهاد‌‌ت آنان را نمی‌پذیرفتند‌‌، و «محمد‌‌بن‌حسن شیبانی»، شاگرد‌‌ د‌‌یگر ابوحنیفه فتوا د‌‌اد‌‌: «هر کسی به معتزله اقتد‌‌ا کند‌‌، نمازش پذیرفته نیست.»46
همان‌گونه که اشاره شد‌‌، معتزلیان متأخر زمینه ورود‌‌ اصطلاحات فلسفی را د‌‌ر معارف اسلامی و مباحث اعتقاد‌‌ی رایج ساختند‌‌ و با استفاد‌‌ه از مباحث فلسفی، راه را برای تلفیق و تطبیق میان فلسفه و د‌‌ین (نه صرفاً عقل و د‌‌ین)، همواره کرد‌‌ند‌‌ و پیش آهنگ فیلسوفانی چون کند‌‌ی و فارابی و «ابن سینا» به عنوان بزرگترین نمایند‌‌ة «فلسفه مشاء» د‌‌ر برقراری مناسبات د‌‌ین و فلسفه شد‌‌ند‌‌.47 و د‌‌ر حقیقت، اینان بر شانه‌های معتزلیان متأخّر ایستاد‌‌ه‌اند‌‌.
کوتاه سخن این که، رویکرد‌‌ معتزلیان متأخّر د‌‌ر جهان‌شناسی و معرفت‌شناسی، به گونه‌ای سامان د‌‌اد‌‌ن به مسایل د‌‌ینی و ایجاد‌‌ هماهنگی د‌‌ر ساختار اعتقاد‌‌ی و نظام معرفتی مبتنی بر فلسفه بود‌‌ه است.
که معتزلیان تابع چشم بستة فلسفه یونان نبود‌‌ه‌ و همواره به تفاوت‌هایی که میان بینش د‌‌ینی و جهان‌شناسی فلسفی د‌‌ر مباحثی چون: نظام آفرینش، قد‌‌رت، علم مطلقه خد‌‌اوند‌‌ و اختیار انسان وجود‌‌ د‌‌اشت تا حد‌‌ود‌‌ی آگاهی و آشنایی د‌‌اشته‌اند‌‌. به همین سبب، تلاش کرد‌‌ند‌‌ تا مفهومی از مقولات یاد‌‌ شد‌‌ه ارائه شود‌‌ که با مقتضیات عقلی و قد‌‌رت مطلقه خد‌‌اوند‌‌ ناسازگار نباشد‌‌،48 ولی به رغم آن براین باور بود‌‌ند‌‌ که مسایل ایمانی و مباحث‌د‌‌ینی، بد‌‌ون تحقیق و تأمل د‌‌ر این مقولات، توفیقی به همراه نخواهد‌‌ د‌‌اشت.49
و چنین موضعی است که معتزلیان متأخّر را به «عقل‌گرایی حد‌‌اکثری» نزد‌‌یک می‌سازد‌‌ و آنان با غفلت از «گزاره‌های خرد‌‌گریز» یگانه معیار پذیرش آموزه‌های د‌‌ینی را «خرد‌‌پذیر بود‌‌ن» آن قرار د‌‌اد‌‌ند‌‌ و این عد‌‌م توجه معتزلیان متأخّر، جرأت هر نوع تأویل د‌‌ور از ذهن از متون د‌‌ینی را به آنان می‌د‌‌اد‌‌ و هر کجا که تأویل را به روی خود‌‌، بسته د‌‌ید‌‌ند‌‌ و راهی برای ایجاد‌‌ سازش و سازگاری میان عقل فلسفی و آموزه‌های مورد‌‌ نظر نمی‌یافتند‌‌، به انکار پرد‌‌اختند‌‌ و از این منظر، رسالت متکلم بود‌‌ن و د‌‌ینی اند‌‌یشید‌‌ن را فرونهاد‌‌ند‌‌. و شاید‌‌ سخن «اقبال لاهوری» که می‌گوید‌‌: «معتزلیان... د‌‌ین را تا حد‌‌ د‌‌ستگاهی از مفاهیم منطقی تنزل د‌‌اد‌‌ند‌‌»50 د‌‌رباره متأخران از معتزله ناد‌‌رست نباشد‌‌. چرا که د‌‌ر میان آنها تفکر د‌‌ر مسایل مابعد‌‌الطبیعه آمیخته با منطق ارسطویی غالب بود‌‌ و برخلاف متقد‌‌مان، آنها که «تفکر اخلاقی» را مبنای زیست‌د‌‌ینی قرار د‌‌اد‌‌ه بود‌‌ند‌‌. و به قول «ابوهلال عسکری»: «قد‌‌مای معتزله از همان آغاز به عقل متکی بود‌‌ند‌‌ و نیروی آن را د‌‌ر جنب آیات قرآنی تصد‌‌یق می‌کرد‌‌ند‌‌.»51
4ـ ما و تجربة اعتزال
مکتب اعتزال، آئینه‌ای است که می‌توان فراز و فرود‌‌ یک تجربة زیسته را د‌‌ر آن نظاره کرد‌‌، و از ظهور و بروز و افول و زوال آن د‌‌رس‌ها گرفت و عبرت‌ها آموخت. چرا که اند‌‌یشة د‌‌ینی و هم موضع و موقعیت سیاسی معتزلیان، انباشتی از تجربه‌های مثبت و منفی را به همراه د‌‌ارد‌‌. و این مهم رویکرد‌‌ آسیب‌شناسانه به د‌‌ستاورد‌‌های مکتب مزبور را به سبب مواجهه اند‌‌یشه اسلامی با جریان‌های معرفتی و هم غیرمعرفتی د‌‌ر جهان معاصر، بیش از پیش ضروری می‌سازد‌‌.
با بررسی اجمالی د‌‌رمی‌یابیم که اند‌‌یشه د‌‌ینی و اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی د‌‌ر سد‌‌ة نخست هجری، د‌‌ر شرایط ویژه‌ای قرار د‌‌اشت، از یک سو، د‌‌یند‌‌اران د‌‌ر پیش روی خود‌‌ جریان «نص گرایی» متصلّبانه را از سر می‌گذراند‌‌ند‌‌ و از طرف د‌‌یگر، حاکمان اموی شرایط سیاسی و اجتماعی را به سمت استبد‌‌اد‌‌ و حاکمیت جور و ستم و روابط برد‌‌گی و حذف فیزیکی مخالفان خود‌‌ پیش می‌برد‌‌ند‌‌.
د‌‌ر این گیر و د‌‌ار اند‌‌یشه د‌‌ینی با ورود‌‌ فلسفه یونانی د‌‌ر معرض نواند‌‌یشی قرار می‌گرفت و پرسش‌های عد‌‌ید‌‌ه‌ای را د‌‌ر ذهن و ضمیر جامعه مسلمانان سرریز می‌کرد‌‌ که نگرشی جد‌‌ید‌‌ به د‌‌ین و نحوه مناسبات آن با جامعه را می طلبید. و متفکران نیز برای تبیین عقلانی مفاد‌‌ و محتوای شریعت و اصول د‌‌یانت، براساس فهم‌نوینی که از د‌‌ین یافته بود‌‌ند‌‌، به ضرورت د‌‌گرد‌‌یسی د‌‌ر مبانی روش شناختی د‌‌ین پی برد‌‌ند‌‌.
از این‌رو، می‌بایست «برآمد‌‌ن» مکتب اعتزال و بسط و گسترش آموزه‌های عقل‌گرایانه آن را د‌‌ر یکی از حساس‌ترین د‌‌ورهای تاریخ اسلام، روید‌‌اد‌‌ی د‌‌وران‌ساز و اند‌‌یشه‌پرد‌‌از د‌‌ر تاریخ فرهنگ و تمد‌‌ن اسلامی به شمار آورد‌‌. چون این مکتب عقلی، که از متن چالش‌های فکری و فرهنگی و کشاکش‌های سیاسی و اجتماعی خاصی سر برآورد‌‌ه بود‌‌، چنان تأثیر ژرفی بر تکوین و تد‌‌اوم اند‌‌یشه د‌‌ر جهان اسلام بر جای نهاد‌‌ که پس از قرن پنجم، به رغم افول تد‌‌ریجی آن از سپهر اند‌‌یشه‌ورزی، متفکران نحله‌های گوناگون کلامی و مذهبی، هرگز نتوانستند‌‌ از تأثیر آموزه‌های آن برکنار بمانند‌‌. چنان‌که این تأثیر پس از قرنها رکود‌‌، د‌‌ر سد‌‌ه بیستم نیز د‌‌ر میان مصلحان جوامع اسلامی به خوبی مشهود‌‌ است.52 به طوری که برخی از پژوهشگران سخن از گرایش «نومعتزلی» د‌‌ر میان متفکران مسلمان معاصر گفته‌اند‌‌.53 و همچنین چشم‌اند‌‌از د‌‌ینی و عقلی معتزله تا بد‌‌ان جا گسترد‌‌ه بود‌‌ که برخی از محققان د‌‌ر تطبیق میان مباحثی که یکی از معتزلیان به نام «قاضی عبد‌‌الجبار همد‌‌انی» د‌‌رباره علم تفسیر، د‌‌ر کتاب «شرح‌الاصول الخمسه» و «المحکم‌والمتشابه فی‌القرآن» مطرح کرد‌‌ه است و مطالبی که عد‌‌ه‌ای از متفکران و متألهان معاصر غرب، چون «شلایر ماخر» و «د‌‌یلتای»54 د‌‌ربارة «هرمنوتیک» بیان د‌‌اشته، قابل مقایسه د‌‌انسته‌اند‌‌.55 و ضرورت این روی آورد‌‌، همان‌گونه که قبلاً اشاره شد‌‌،‌به د‌‌لیل شرایط ویژه‌ای است که جوامع اسلامی د‌‌ر روزگار حاضر، با آن روبه‌رو هستند‌‌. بد‌‌ین‌ترتیب به رغم انتقاد‌‌ات د‌‌رست و یا ناد‌‌رستی که برمکتب اعتزال وارد‌‌ کرد‌‌ه‌اند‌‌، نمی‌توان د‌‌ست آورد‌‌های مثبت آن را ناد‌‌ید‌‌ه گرفت. چون که این مکتب، حقیقتاً به انسان حس زند‌‌گی اخلاقی همراه با اختیار را می‌د‌‌هد‌‌ و بر د‌‌و ضرورت اساسی «عد‌‌الت» و «آزاد‌‌ی» که از ضروریات و محکمات جامعه انسانی د‌‌ر هر د‌‌وره‌ای به شمار می‌روند‌‌، تأکید‌‌ می‌ورزد‌‌.
د‌‌ر عین حال نباید‌‌ از پیامد‌‌های منفی پاره‌ای از اند‌‌یشه‌ها  و آراء و کنش‌ها و رفتارهای سیاسی  و اجتماعی آنان چشم پوشید‌‌ و از کنار آنها سرسری گذشت‌‌. زیرا تأکید‌‌ متعتزلیان د‌‌ر باب عد‌‌الت و آزاد‌‌ی و د‌‌یگر مقولات انسانی، تا زمانی اد‌‌امه یافت که آنان به عنوان یک جریان فکری ـ مذهبی فعالیت می‌کرد‌‌ند‌‌ و از محور قد‌‌رت به د‌‌ور بود‌‌ند‌‌، اما مانند‌‌ هر اند‌‌یشة د‌‌یگری، هنگامی که به مرکز قد‌‌رت و حکومت نزد‌‌یک شد‌‌ند‌‌، اعتقاد‌‌ات و باورهای خود‌‌ را از واجبات شمرد‌‌ند‌‌ و به د‌‌شمنی با مخالفان و د‌‌گراند‌‌یشان پرد‌‌اختند‌‌ و کسانی را که به «خلق قرآن» اعتقاد‌‌ ند‌‌اشتند‌‌، تکفیر نمود‌‌ند‌‌ و از پذیرش گواهی آنها خود‌‌د‌‌اری کرد‌‌ند‌‌ و د‌‌ر بعضی موارد‌‌ نیز تازیانه نواختند‌‌.
بنابراین پیوند‌‌ اند‌‌یشه و عقاید‌‌ با سیاست عباسیان، سبب بروز مشکلاتی شد‌‌ که خود‌‌ معتزله د‌‌ر حوزة نظریه‌پرد‌‌ازی د‌‌ر تقابل با آنها بود‌‌ه است. زیرا نهضت عباسیان به نام بازگرد‌‌اند‌‌ن اسلام، د‌‌یانت و عد‌‌الت برپا گرد‌‌ید‌‌56 و د‌‌ر تبلیغات اولیه، مد‌‌عی برپایی نظم تازه‌ای بر بنیان اصول کاملاً اسلامی شد‌‌ند‌‌، ولی به چنین پیمانی وفاد‌‌ار نماند‌‌ند‌‌. و یکی از بزرگترین اشتباهات معتزله، که د‌‌ر زوال و اضمحلال آنان نقش تعیین‌کنند‌‌ه د‌‌اشت، همین بود‌‌ که د‌‌ر این بازی سیاسی، بازیچه د‌‌ست مأمون و جانشینان او شد‌‌ند‌‌. و د‌‌ر د‌‌استان «محنه» که یک جریان «تفتیش عقاید‌‌» بود‌‌ و تنی چند‌‌ از خلفای عباسی، آن را به منزلة یک مانور سیاسی برای مخالف‌گیری شکل د‌‌اد‌‌ه بود‌‌ند‌‌، معتزلیان بد‌‌ون آن که نقش مهمی د‌‌ر آن د‌‌اشته باشند57 وجه‌المصالحة تصفیه حساب‌های سیاسی قرار گرفتند‌‌. و این غفلتی بود‌‌ جبران‌ناپذیر، که طومار معتزلیان را به د‌‌ست قد‌‌رت سیاسی و بنیاد‌‌گرایی د‌‌ینی د‌‌رهم پیچید‌‌.
معتزلیانی که د‌‌ر آغاز با د‌‌و سلاح «استد‌‌لال»  و«قد‌‌رت سیاسی» فرصتی برای تبلیغ آزاد‌‌انه به د‌‌ست آورد‌‌ه بود‌‌ند‌‌ و د‌‌ر توسعه و گسترش اعتقاد‌‌ات خود‌‌ کوشید‌‌ند‌‌، د‌‌ر نهایت با غفلت از د‌‌ر غلتید‌‌ن د‌‌ر فساد‌‌ قد‌‌رت و شهرت، بی‌محابا جلو رفتند‌‌ و د‌‌ر میان تود‌‌ه مرد‌‌م و طبقه فقیهان و محد‌‌ثان نارضایتی آفرید‌‌ند‌‌، که د‌‌ر ذیل و ظلّ آن سلاح استد‌‌لال، کارآیی خود‌‌ را فرو نهاد‌‌ و شکل ضد‌‌د‌‌ین به خود‌‌ گرفت. و علی‌رغم آن که معتزلی‌ها، از نظر اید‌‌ه و تفکر بسیار عقلانی و آزاد‌‌ی خواه جلوه کرد‌‌ند‌‌، ولی به لحاظ تجربه تاریخی عملکرد‌‌ خوشایند‌‌ی ند‌‌اشتند‌‌. و با این حال از انصاف به د‌‌ور است که آنان را گروهی «غیر اصیل»58 بخوانیم و یا صرفاً برآمد‌‌ه از «فرهنگ سیاسی بنی‌امیه»59 بنامیم.
منبع: ماهنامه حکمت و معرفت


پی نوشتها:
۱ـ نگا: ابن‌منظور (۱۴۰۸ هـ)، لسان‌العرب، ج۹، بیروت: د‌‌ارالحیاء التراث العربی، ص۱۹۰.
۲ـ نگا: صبحی، احمد‌‌ محمود‌‌(۱۴۰۵ هـ)، فی‌علم‌الکلام، د‌‌راسته فلسفیه لآرا الفرق الاسلامیه فی اصول الد‌‌ین، ج (المعتزله)، بیروت: د‌‌ارالنهضه‌العربیه، ص۱۰۹.
۳ـ نگا: مشکور، محمد‌‌جواد‌‌ (۱۳۶۸)، سیر کلام د‌‌ر فرق اسلام، تهران: انتشارات شرق، ص۱۶.
۴ـ نگا: برنجکار، رضا(۱۳۷۸)، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، قم: مؤسسه فرهنگی طه، ص۱۰۹.
۵‌ ـ نگا: ایزوتسو، توشی‌هیکو (۱۳۷۸)، مفهوم ایمان د‌‌ر کلام اسلامی، ترجمه زهرا پورسینا، تهران: انتشارات سروش.
۶ ـ نگا: شهرستانی، ابوالفتح محمد‌‌بن عبد‌‌الکریم (۱۳۶۱)، الملل و النحل، ترجمه مصطفی خالقد‌‌اد‌‌ هاشمی، تهران: انتشارات اقبال، ص۷۲.
۷ـ نگا: بوعمران، شیخ (۱۳۸۲)، مسأله اختیار د‌‌ر تفکر اسلامی و پاسخ معتزله به آن، ترجمه اسماعیل سعاد‌‌ت، تهران: انتشارات هرمس، ص۱۰۶.
۸ ـ نگا: بد‌‌وی، عبد‌‌الرحمن (۱۹۸۳م)، مذاهب الاسلامیین، الجزء الاول، الطبعه‌الثالثه، بیروت: د‌‌ارالعلم للملایین، ص۴۰.
۹ـ نگا: محسن، نجاح (۱۳۸۵)، اند‌‌یشه سیاسی معتزله، ترجمه باقر صد‌‌ری‌نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
۱۰ـ نگا: مطهری، مرتضی (۱۳۷۰)، مجموعه آثار، ج۳، قم: انتشارات صد‌‌را، ص۸۴.
۱۱ـ نگا: فرامرز قراملکی، احد‌‌ (۱۳۸۵)، روش‌شناسی مطالعات د‌‌ینی، مشهد‌‌: انتشارات د‌‌انشگاه رضوی.
۱۲ـ نگا: ماد‌‌لونگ، ویلفرد‌‌ (۱۳۷۵)، مکتب‌ها و فرقه‌های اسلامی&

خردگرایى دینى؛ نگاهى نو به دیدگاه معتزله

نویسنده: احمد حسین - شریفی / حسن - یوسفیان
منبع: ماهنامه - معرفت - شماره 51

درباره منشأ عقل گرایى معتزله، سخنان فراوانى گفته شده است. در این جا به برخى از این عوامل اشاره مى شود:

1. ادیان و آیین هاى غیراسلامى

یکى از عوامل پیدایش اندیشه اعتزالى، تأثیرپذیرى از ادیان و آیین هاى غیراسلامى دانسته شده است؛ به این بیان که هنگام پیدایش معتزله، جامعه اسلامى ادیان و مذاهب بسیارى را در گوشه و کنار خود جاى داده بود، به گونه اى که در شام و مصر، مسیحیت و یهودیت و در عراق و فارس، فرقه هاى گوناگون مجوسیت حضور چشمگیرى داشتند. به دلیل اختلاط مسلمان و غیرمسلمان، وقوع مناظرات و مباحثات عقیدتى، امرى اجتناب ناپذیر بود. در این میان، معتزله به لحاظ روش کلامى و عقلى خود، در صف اول مبارزه قرار داشتند و به شبهات مخالفان پاسخ مى گفتند. روشن است که گاه خود آنان نیز به جاى اثرگذارى بر اندیشه هاى مخالف از آن ها تأثیرپذیرفتند و به برخى از عقاید غیراسلامى گرایش پیدا نمودند. 8
براى نمونه، مسأله «مخلوق بودن قرآن و ـ به طور کلى ـ کلام الهى»، که یکى از مهم ترین و جنجالى ترین موارد اختلاف میان معتزله و اهل حدیث به شمار مى رود، از تراوشات فکرى یهودیان است. 9 همچنین پذیرش آزادى و اختیار کامل انسان نسبت به اعمال خویش و نفى قضا و قدر الهى، که معتزله آن را از معبد جهنى (متوفاى 80 هـ. ق) به ارث برده اند، ریشه در اندیشه هاى مسیحى دارد؛ 10 چرا که معبد این عقیده را از یکى از نصرانیان به نام ابویونس اسوارى دریافت داشته است. 11
به عقیده برخى از خاورشناسان، نه تنها موارد خاصى همچون مسأله قدر، بلکه بنیاد خردگرایى اعتزالى بر لاهوت مسیحى استوار است.



۱۳۹۵ اسفند ۴, چهارشنبه

نابرابری حقوق زنان با مردان در اسلام

در قرآن كريم آمده است:

" مردان را بر زنان تسلط و حق نگهباني است به واسطه آن برتري كه خدا بعضي را بر بعضي مقرر داشته و هم به واسطه آنكه مردان از مال خود بايد به زنان نفقه دهند پس زنان شايسته و مطيع در غيبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه را كه خدا به حفظ آن امر فرموده نگهدارند، و زناني كه از مخالفت و نافرماني آنان بيمناكيد بايد نخست آنها را موعظه كنيد اگر مطيع نشدند از خوابگاه آنها دوري گزينيد باز مطيع نشدند آنها را به زدن تنبيه كنيد چنانچه اطاعت كردند ديگر بر آنها حق هيچگونه ستم نداريد."
(نساء، 34) 

در قرآن كريم آمده است:

" نساؤكم حرث لكم فأتوا حرثكم اني شئتم و قدموا لانفسكم" (بقره، 223)." زنان شما [درحكم] كشتزار شما هستند، پس هرگونه كه خواستيد به كشتزار خويش در آييد و براي خودتان پيش انديشي كنيد." 
 علامه طباطبايي در تفسير آيه ميفرمايند: «موقعيت زنان در جامعه انساني همانند زراعتي است كه آدمي براي تحصيل غذايي كه مايه حفظ زندگاني و بقاء آن است ونيز براي ابقاء تخم بدان احتياج دارد، همچنين جامعه انساني براي دوام نوع و بقاء نسل محتاج به زنان است زيرا خداوند متعال تكون انسان و مصور شدن او را به اين صورت در طبيعت رحم قرار داده، و طبيعت مردان را كه جزيي از آن ماده اصلي در ايشان است مائل به زنان فرموده» «اني... اگر به معناي زمان باشد معنايش اين است: هر وقت خواستيد و اگر به معناي مكان باشد معنايش اين است: هر جا خواستيد و در هر صورت نتيجه اش اطلاق حكم و مقيد نبودن آن است».

 بر اين مبنا فقها حكم كرده اند كه: «زني كه عقد دائمي شده نبايد بدون شوهر از خانه بيرون رود، و بايد خود را براي هر لذتي كه او ميخواهد تسليم نمايد» «اگر زن در كارهايي كه در مسئله پيش گفته شد اطاعت شوهر را نكند گناهكار است و حق غذا و لباس و منزل و همخوابي ندارد» «مخارج سفر زن اگر بيشتر از مخارج وطن باشد با شوهر نيست» «در دبر زن حائض وطي كردن كراهت شديده دارد» . «وطي در دبرزن حائض كفاره ندارد» . «اگر زن يا شوهر - يكي از آنها - بچه بخواهد و ديگري نخواهد، در صورتي كه هيچ كدام عذرموجه و شرعي نداشته باشند حق شوهر مقدم است». 


 نكته مهم پيش فرضي است كه در پس اين احكام وجود دارد. فرض بر اين است كه زن و مرد از نظر حقوقي نابرابرند. مرد فرادست و زن زيردست است. هيچ كس منكر تفاوتهاي وجودي (زيستي) زنان و مردان نيست. ولي مسأله اين است كه آيا ميتوان از تفاوت زيستي، تفاوت حقوقي را استنتاج كرد؟ (استنتاج «بايد» از «است»). در هر صورت انديشه دموكراسي مبتني بر برابري حقوقي زن و مرد است و هر مكتبي كه مبتني بر نابرابري زن و مرد باشد، با دموكراسي تعارض دارد. هيچ فرد، گروه يا ايدئولوژي اي مجبور به پذيرش دموكراسي نيست. ولي نميتوان به طور همزمان از دموكراسي و نابرابري حقوقي زنان و مردان دفاع كرد. 

دو - نابرابري مسلمان و غيرمسلمان (تساوي هم كيش و ناهم كيش): نابرابري مسلمان و غيرمسلمان يكي از اصول مسلم فقه است. در نظام سياسي جمهوري اسلامي نيز، رهبري، سران سه قوه، اعضاي شوراي نگهبان، اعضاي خبرگان رهبري، مجمع تشخيص مصلحت نظام، اعضاي شوراي بازنگري قانون اساسي، وزراء، قضات و... از ميان مسلمانان انتخاب ميشوند و غيرمسلمانها، براساس قانون اساسي، هيچگاه نميتوانند به اين مناصب دست يابند. شايان ذكر است حتي مسلمانان اهل تسنن نيز نميتوانند به بسياري از مناصب دست يابند.

  سوره نساء آیه ۳۴
الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلي‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتي‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِيًّا کَبيراً


ﻣﺮدان ﻣﺴﻠﻂ ﺑﺮ زﻧﺎﻧﻨﺪ  ﺑﻪ دﻟﯿﻞ آﻧﮑﻪ ه ﺧﺪا ﺑﺮﺧﻰ از اﯾﺸﺎن را ﺑﺮ ﺑﺮﺧﻰ ﺑﺮﺗﺮى داد  و] ﻧﯿﺰ [ﺑﻪ دﻟﯿﻞ آﻧﮑﻪ از اﻣﻮاﻟﺸﺎن ﺧﺮج ﻣﻰ  ﮐﻨﻨﺪ ﭘﺲ زﻧﺎن درﺳﺘﮑﺎر ﻓﺮﻣﺎﻧﺒﺮدارﻧﺪ] و [ﺑﻪ ﭘﺎس آﻧﭽﻪ ﺧﺪا ﺣﻔﻆ ﮐﺮده اﺳﺮار] ﺷﻮﻫﺮان ﺧﻮد [را ﺣﻔﻆ ﻣﻰ  ﮐﻨﻨﺪ و ﯾﺪ زﻧﺎﻧﻰ را ﮐﻪ از ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻰ آﻧﺎن ﺑﯿﻢ دار  ﭘﻨﺪﺷﺎن دﻫﯿﺪ و در ﺧﻮاﺑﮕﺎه  ﻫﺎ از اﯾﺸﺎن دورى ﮐﻨﯿﺪ و ﺪ آﻧﺎن را ﺑﺰﻧﯿ  ﭘﺲ اﮔﺮ ﺷﻤﺎ را اﻃﺎﻋﺖ ﮐﺮدﻧﺪ] دﯾﮕﺮ [ﺑﺮ آﻧﻬﺎ ﻫﯿﭻ راﻫﻰ] ﺑﺮاى ﺳﺮزﻧﺶ [ﻣﺠﻮﯾﯿﺪ ﮐﻪ ﺧﺪا واﻻى ﺑﺰرگ اﺳﺖ 

الف- لیلا احمد(1940- )/Lila Ahmed متفکر مصری-آمریکایی و استاد در رشته های مطالعات زنان و مذاهب  دانشگاه هاروارد است. پیش از آن او استاد رشته مطالعات زنان و مطالعات شرق در دانشگاه ماساچوست آمریکا بوده است. 


احمد در پایان مقاله خودش به این نکته اشاره میکند که برهه ای از تاریخ که در آن قوانین اسلامی و تفسیر متون دینی تفصیل و تدوین یافت و به صورتی درآمد که از آن زمان تا کنون معتبر و موثق محسوب شده است، دورانی مشخصا نامیمون برای زنان بوده است. در آن دوران بجای تاکید بر دستورات اخلاقی اسلام و عدالت انصاف بین انسانها- تحت تاثیر شرایط تاریخی ، فرهنگی و اجتماعی- اسلام به سویی رفت که باعث تحقیر زنان مسلمان و تضییع حقوق انسانی آنها شد و اکنون زمان آن است که جریان تدوین حقوق اسلامی درباره زنان مورد سوال و تجدید نظر قرار گیرند.
 مقاله لیلا احمد با عنوان “صدر اسلام و موقعیت زن: مسئله تفسیر” توسط خانم صدیقه شکوری راد

«مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است بواسطه آن برتری که خدا بعضی را بر بعضی مقرر داشته است و هم بواسطه آنکه مردان از مال خود به زنان نفقه دهند. پس زنان شایسته و مطیع در غیبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه خدا به حفظ آن امر فرموده نگهدارند و زمانی که از مخالفت و نافرمانی آنان بیمناکید باید نخست آنها را پند دهید و از خوابگهشان دوری جوئید. در صورت نافرمانی، آنها را به زدن تنبیه کنید. چنانکه اطاعت کردند دیگر هیچگونه حق ستم بر آنان ندارید که همانا خدا بزرگوار و عظیم الشان است و از ظالم انتقام خواهد کشید. (3) سوره النساء، آیه 34، قرآن، ترجمه و تفسیر حاج شیخ مهدی الهی قمشیه ای. انتشارات خورشید، تهران،

«ای کسانیکه به خدا ایمان آورده اید به خانه های پیامبر داخل نشوید مگر آنکه اذن دهد… و هرگاه که از زنان رسول متاعی میطلبید از پس پرده بطلبید که حجاب برای آنکه دلهای شما و آنان پاکیزه بماند بهتر است و نباید هرگز رسول خدا را در حیات بیازارید و نه پس از وفات هیچگاه زنانش را به نکاح خود در نیاورید که این کار نزد خدا گناهی بسیار بزرگ است» (6)سوره احزاب، آیه 53


زن، کالای جنسی برای مردان است که به بهای مهریه فروخته میشود.
قرآن در سوره آل عمران بیان میکند:
زُيِّنَ لِلنَّاسِ  حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ(آل عمران /۱۴).
برای مردم(انسانها) لذت شهوت از زنان و داشتن پسران و سرمایه‌ی زیاد از طلا و نقره و اسب‌های ممتاز و دام‌ها و کشاورزی، جلوه داده شده است، اينها کالاهای‬ زندگي دنیا هستند، و سرانجام نيك، نزد الله است.
در این آیه الله از دید خود، امیال مختلف انسان را بیان نموده و برای هرکدام راه‌حلی را ارائه داده است او برای آرامش جنسی انسان(در اینجا مرد)، زن را آفریده و در ادامه بیان نموده است که داشتن پسر هم میلی است که الله در انسانها قرار داده است و دختر را این قاعده مستثنی نموده است، در ادامه‌ی آیه، الله سایر امیال انسانها را بر شمرده، از میل به داشتن سرمایه‌ی طلا و نقره که در آن زمان سکه‌های رایج بوده تا اسب (برای سوارکاری)، برخی از انسانها هم میل دارند که دامدار باشند و برخی دیگر هم کشاورزی.
در واقع در اینجا “الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ  وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْث“، عطف به “حُب” می‌باشد؛ یعنی “حُب شهوت” از زن و همچنین “حُب” داشتن پسر و … از سوی الله برای انسانها(در اینجا مرد) زینت داده شده است. در آیه‌ی پس از این آیه بیان می‌نماید که آیا به شما از نعمتی بهتر خبر ندهم؟ این نعمت چیزی جز باغی با تمام امکانات و زنانی پاک نیست!


 زن برای آرامش آدم
نساؤكُم حرْث لكُم فَأْتُوا حرْثَكُم أنى شئْتُم ( بقره ۲۲۳)
ترجمه: زنان شما كشتزار شما هستند پس بهر نحو [هر گونه و هر زمان] كه می‌خواهيد به كشتزار خود وارد شويد.
اين آيه تحقير آميز ترين آيه در حق زنان است. شان نزول اين آيه آنست كه مردی از انصار خواست به  نحو خاصی با همسرش نزديكی كند. همسرش ناراحت شد. آن مرد از پيامبر سوال كرد و اين آيه نازل شد.
دقت كنيد زنان كشتزار مردانند، همانطور كه كشاورز بر كشتزار مالكيت دارد زن نيز مال شوهر است. زنان برای بچه آوردن مناسبند و در ارتباطات جنسی خواست آنان هيچ اعتباری ندارد چنانچه در حديثی از پيامبر آمده است كه “زن هرگز نبايد از برآوردن كام شوهر سرپيچي كند، حتي اگر بر زين شتر باشد” و اين نظر اسلام آنچنان واضح و روشن است كه بعضی از بزرگترين علمای اسلامی گفته‌اند كه زنان حيواناتی هستند كه خدا برای لذت و كامجوئی مردان به شكل انسان آفريده است.
در سراسر قرآن آنچنان سخن گفته شده كه انگار زنان انسانهای دست دومند. روی سخن در اكثر مواقع با مردان است. در بحث بهشت انگار زنان مطرح نيستند در حاليكه برای شهوترانی مردان حوری در نظر گرفته شده برای زنان چنين چيزی مطرح نشده و ….

عقل و دين زنان ناقص است
در حديثی پيامبر اشاره می‌كند كه زنان ناقص عقل و ناقص دينند. زنی سوال می‌كند چرا  پيامبر در پاسخ گفت:
قال أما نقصان العقل فشهادة امرأتين تعدل شهادة رجل فهذا نقصان العقل وتمكث الليالي ما تصلي وتفطر في رمضان فهذا نقصان الدين
ترجمه: پيامبر گفت اما نقصان عقل بدليل اينكه شهادت دو زن برابر يك مرد است و نقصان دين بدليل اينكه (بدليل حيض) مدتی نماز نمی‌خواند و  رمضان را روزه نمی‌گيريد.(۱)
شبيه همين حديث در نهج البلاغه خطبه ي ۸۰ از حضرت علی نقل شده است.
علی بن ابی طالب: ای مردم بدانید که زنها ناقص ایمان ، ناقص بخت و ناقص خرد هستند.(۲)
ث) اكثر اهل دوزخ زنانند
قال النبي أريت النار فإذا أكثر أهلها النساء
ترجمه: پيامبر گفت من می‌بينم كه اكثر اهل دوزخ زنانند. شبيه اين حديث بطور مكرر نقل شده است.(۳)

قال النبی: انی اتعجب ممن یضرب امراة و هو بالضرب اولی منها ، لا تضربوا نسائکم بالخشب فان  فیه القصاص ولکن اضربوهن بالجوع و العری حتی تریحوا فی الدنیا و الآخره.
ترجمه: پیامبر گفت: من در شگفتم از مردی که همسرش را می زند، در صورتی که خودش به کتک  خوردن سزاوارتر است، زنان را با چوب تنبیه و تادیب نکنید، بلکه با گرسنگی و برهنگی تادیب کنید تا در آخرت راحت باشید.(۱)

۲) قال رسول الله: لا تنزلوا النساء العرف و لا تعلموهن الکتابه و علموهن المغزل و سوره النور.
ترجمه: رسول الله گفت: زنان را در بالاخانه ها ننشانید و نوشتن به آنها نیاموزید بلکه ریسندگی و سوره نور را به آنان بیاموزید.(۲)
۳) قال رسول الله: انساء عّی و عورة فاستروا العورات بالبیوت و استروا العیّ بالسکوت.
ترجمه: رسول الله گفت: زنان عورت هستند و بیهوده گفتار، چون عورت هستند آنها را در خانه ها پنهانشان کنید و گفتار بیهوده آنها را با سکوت خود چاره کنید.(۳۳)
۴) قال رسول الله: انّ من شرّ نسائکم … و اذا خلابها بعلها تمنت منه تمنع الصعبه عند رکوبها.
ترجمه: رسول الله گفت: از جمله زنان بد، زنی است که چون شوهرش با او خلوت کند، شوهرش را مانع شود و مانند شتر چموش بد رکابی کند.(۴)
۵) عن ابی عبدالله قال: اتت امراة الی رسول الله ، فقالت: ما حق الزوج علی المراة ؟ قال: ان تجیبه الی حاجته و ان کانت علی فتب.
ترجمه: امام صادق گفت: زنی نزد رسول الله آمد و سوال کرد: حق شوهر بر زن چیست؟ گفت: زن باید نیاز(جنسی) شوهرش را برآورد، هر چند آن زن بر مرکبی سوار باشد.(۵)
۸) فقال النبی: خیر نسائکم التی ان غضبت او غضب، تقول لزوجها: یدی فی یدک لا اکتحل عینی بغمض حتی ترضی عنی.
ترجمه: بهترین زنان، زنی است که وقتی خشمگین شود یا شوهرش بر او خشم گیرد به شوهرش  بگوید: دستم را در دست تو می گذارم و خواب را به چشمم راه نمی دهم تا وقتی از من راضی شوی.(۸)
۹) و قال النبی: ایما امراة اذت زوجها بسانهم یقبل الله منه صرفا و لا عدلا و لا حسنه من عملها حتی ترضیه وان صامت نهارها و قامت لیلها …
ترجمه: پیامبر گفت: هر زنی که شوهرش را با زبانش بیازارد، الله هیچ توبه و کفاره ای را از او نمی پذیرد و هیچ کار نیکش را قبول نمی کند تا وقتی که شوهرش را راضی کند…(۹۹)
۱۰) عن النبی انه قال: خلقت المراة من ضلع اعوج، ان اقمتها کسرتها و ان استمتعت بها استمتعت بها و فیها عوج.
ترجمه: پیامبر گفت: زن را از ضلعی کج آفریده شده. اگر بخواهی راستش کنی، آن را می شکنی و اگر بخواهی به همان حالت از آن بهره بری، بهره می بری و او هم کج باقی مانده است.(۱۰)
۱۱) قال رسول الله: اذا جلست المراة مجلسا فقامت عنه فلا یجلس احد فی مجلسها حتی یبرد.
ترجمه: پیامبر اسلام فرمود: هر گاه زنی از جائی که نشسته، برخیزد، مردی در آنجا ننشیند مگر زمانی که سرد شود!!(۱۱)
۱۲) حضرت محمد: ای مردان مسلمان، زنها را بدون لباس بگذارید تا در خانه بمانند (اعرو والنساء یلز  من الحجال) زیرا هنگامی که زن دارای لباس فراوان و زینت کامل باشد، میل به بیرون رفتن از خانه پیدا می کند.(۱۲)
۱۳) محمد پيامبر اسلام: زنهایی که آرایش می کنند؛ عطر می زنند و به معابر همگانی پای می گذارند، حکم زنهای زناکار را دارند.(۱۳)
۱۴) محمد ابن عبدالله: نماز و روزه دو کس از سرشان بالاتر نمی رود، زنی که در برابر شوهرش نافرمانی کرده باشد و برده ای که از ارباب خود گریخته باشد مگر اینکه نزد ارباب بازگردد!!(۱۴)
۱۵) محمد پيامبر اسلام: وای بر زنان از دو چیز: استفاده از طلا و جامه زیبا.(۱۵)
۱۶) پيامبر اسلام: بهترین مسجد زنها ، کنج خانه آنهاست.(۱۶)
۱۷) محمد پيامبر اسلام: زن را برای فرا گرفتن نیکی ها بزنید.(۱۷)






  نوال السعداوی نویسنده و فعال سیاسی مصری

 نوال السعداوی که اکنون ۸۶ بهارعمرش سپری شده، در سال ۱۹۳۱ در روستای کوچکی بنام کفر طحله در اطراف قاهره پایتخت کشور مصر بدنیا آمد. پدرش کارمند آموزش و پرورش بود و در سال ۱۹۱۹ در انقلابی که علیه تسلط بریتانیا بر مصر بر پا شده بود شرکت کرد. نوال از کودکی عزت نفس و استقلال طلبی را از پدرش آموخت.

 السعداوی در ۲۴ سالگی وارد دانشکده پزشکی دانشگاه قاهره شد و در رشته پزشکی فارغ التحصیل شد و تخصص اش را در جراحی و فوق تخصص اش را در بیماریهای سینه گذراند. نوال بعلت آشنایی به زبانهای انگلیسی و فرانسویی و مطالعه آثار نویسندگان غیرعرب وعشق و شیفتگی به ادبیات علاوه برطبابت به نویسندگی پرداخت و اولین رمانش که سرگذشت خودش بود  بنام[ خاطرات یک زن پزشک ] در سال ۱۹۶۰ منتشر کرد.

گرچه نوال السعداوی یک فمینیست و برابری طلب حقوق زنان است اما بیشتر خود را نویسنده و رمان نویس می داند. آنچه ما بیشتر درداستانهایش می بینیم حضور خوداو و بازگویی خاطرات و سرگذشت وست. مبارزه علیه مردسالاری، نفی سنت گرایی و نابرابری حقوقی زنان، دموکراسی خواهی و مبارزه با سرمایه داری و بنیادگرایی مذهبی از عمده مضامینی است که او در آثارش به آنها می پردازد.

این خانم دکتر رمان نویس و برابری طلب بعلت نوشتن مقالات انتقادی به همراه شوهر پزشک و نویسنده اش بنام شریف حتاته در سال ۱۹۷۲ هر دواز کاراخراج می شوند. نوال در سال ۱۹۸۱ بجرم مخالفتش با قرارداد کمپ دیوید و رژیم انور سادات در مصر به زندان افتاد و سال ۱۹۸۳ پس از آزادی از زندان رمان [ یاد زنان زندان ] را به چاپ رساند. او در مصاحبه ای در مورد نویسندگی و فعالیت اجتماعی اش می گوید:

من اولین کسی هستم که خواستار اعطای ملیت مصری به کودکانی شدم که مادران‌ مصری دارند.من با ختنه دختران جنگیدم و اولین کسی هستم که از ۱۵ سال پیش حتی با ختنه پسران مخالفت کردم که حالا تازه برخی تحقیقات علمی هم این واقعیت علمی را مورد تاکید قرار می‌دهد.
من خطوط و مرزهای قرمز را در تبیین مباحث مربوط به‌سیاست، سکس و اقتصاد شکستم ولی در کمال تاسف هوچی‌گری‌های رسانه‌ای حکومتی و استعماری نگذاشته که من در تلویزیون کشورم حضور یابم و حرف‌هایم درکانال‌های ماهواره‌ای هم قربانی صنعت مونتاژ آنها شده است.

به گفته خود نوال او در شش سالگی طبق سنتی که در زادگاهش حاکم بوده ختنه می شود واو در۶۰ سالگی خاطرات تلخ آنرا بازگومی کند [ کتاب چهره عریان زن عرب ]  و جنبشی در سطح جهانی در مقابله با ختنه زنان به راه انداخت. از دیگر موضوعاتی که به وفور در نوشته های او می بینیم مخالفت و مبارزه جسورانه او علیه بنیادگرایی مذهبی است، به این گفته مختصرومؤجزش دراین مورد توجه کنید:

سوال این است که چرا طی سی سال گذشته ما شاهد اتحاد امپریالیسم نوین با مسلمانان، یهودیان و دیگر بنیادگرایان در سراسر جهان بودیم؟ چرا شرکت های نفتی و خانواده ی بوش و سازمان سیا حامی ِ تندروترین شاخه ی اسلامی به سرکردگی سلسله ی وهابی درعربستان سعودی و مشوق بن لادن و گروه نظامی اش متشکل از 35 هزار تن ارتش مستحکم در افغانستان بودند؟ از چه روی آنها جنبش های بنیادگرایانه ی اسلامی را در کشورهای عرب، آسیایی و افریقایی تشویق و تغذیه کردند؟

بنیادگرایان مذهبی در مصر که دل خونی از فعالیتهای دموکراسی خواهی و فمینیستی   نوال السعداوی داشتند بسیار تلاش کردند تا ازطریق طرح ارتداد او دردادگاه قرارداد عقد او با شوهرش را لغو کنند که خوشبختانه با دخالت سازمانهای حقوق بشری قادر به انجام این عمل شوم نشدند گرچه نام نوال چندین سال در لیست سیاه افرادی که از سوی بنیادگرایان مذهبی ازبین بردن آنان از واجبات مذهبی بود قرار داشت.

 نوال السعداوی با وجودی که دچار کهولت سن است اما همچنان سر زنده، شاد و امیدوار به آینده ای آزاد لحظه ای از احقاق مطالبات برابری طلبانه زنان، نوشتن و سخنرانی غفلت نمی ورزد. او تا حال برنده چندین جوایز ارزنده ادبی و اجتماعی شده است که جایزه ادبی بنیاد استیگ داگرمن در سوئد در سال ۲۰۱۲ یکی از آنها است. این جایزه چند سال قبل ار آن نصیب شاعر بزرگ میهنمان احمد شاملو و یار شار کمال نویسنده ترک شده بود.
از  نوال السعداوی تا کنون ۴۷ کتاب چاپ رسید و کتابهایش به ۳۵ زبان دنیا ترجمه شده است. کتابهای معروفش اینها هستند:

خاطرات یک زن پزشک ۱۹۸۰–۱۹۶۰
مرگ تنها مرد جهان ۱۹۷۴
چهره پنهان حوا: زنان در جهان عرب ۱۹۷۷
زن جایی در بهشت ندارد ۱۹۷۹
دو زن در یک زن
غایب
عشق در زمان نفت
زن و جنسیت ۱۹۷۲
اساس مؤنث است ۱۹۷۴
مرد و جنسیت ۱۹۷۶
زنی در نقطه صفر ۱۹۷۹
مسئله زن مصری سیاسی و جنسی ۱۹۷۷
چالش روانی زن
چهره عریان زن عرب
زن، دین و اخلاق
نزاعی نو در مسئله زن
سقوط امام ۱۹۸۷

۱۳۹۵ بهمن ۲۷, چهارشنبه

عکس چریکهای فدایی خلق برتیر برق جنب نانوایی حاج احمد حیدر!!


و ینان دل به دریا افکنانند
به پای دارنده آتشها
زندگانی پیشاپیش مرگ
دوشادوش مرگ
هماره زنده از آن سپس که با مرگ
همواره بدان نام که زیسته بودند
که تباهی از درگاه بلند خاطرشان شرمسار و سر افکنده میگذرد
کاشفان چشمه،
کاشفان فروتن شوکران
جویندگان شادی در مجری آتشفشانها
شعبده بازان لبخند در شبکلاه درد
با جا پایی ژرف تر از شادی
در گذرگاه پرندگان
در برابر تندر میایستند
خانه را روشن میکنند و میمیرند
                                           
                                                  [ احمد شاملو ]

اواخر فروردین سال ۱۳۵۰ است. من در کلاس نهم دبیرستان آریامهر شهرم خمیر درس میخوانم. یکی دو سال بود که حاج احمد حیدر نانوایی دایر کرده بود. نانوایی اش بغل خانه اش بود. درست مقابل مغازه حاج جعفر بلوکی، طرف قبله همین محوطه کوچک مغازه سید عبدالباقی مظفری بود که مرید معروف اش اسماعیل شهریاری درآن قنادی تابان به راه انداخته بود.

جلو نانوا ودرهمین محوطه غروبها پاتوق جوانان بود، منظورم این است که طرف غروب آنجا خیلی شلوغ میشد. بگذریم، آن روزعصر بود که من از جلو نانوایی رد شدم، یک دفعه چشمم به عکسهای بزرگی افتاد که روی تیر برق جلو نانوایی چسپانده بودند. بلافاصله توقف کردم و به عکسها خیره شدم و نوشته بالای عکسها و اسامی آنانرا خواندم. نوشته بود خرابکاران فراری  سیاهکل وهرکسی آنها را پیدا کند جایزه می گیرد.

یادم هست عکس ۹ نفر بود و همه جوان بودند واسم دونفرشان تا مدتی یادم بود، حمید اشرف و امیر پرویز پویان. من مسلم آنها را نمی شناختم و اسامی آنانرا را نشنیده بود ولی یک حس ناباوری به من نهیب می زد که اینان نمی توانند خرابکار باشند. متاسفأنه تو شهرهم کسی آنها را نمی شناخت، شاید معلمها و دبیران ما مثل شادروان حسن کرمی آنها را می شناختند، ولی بیاد ندارم که دبیری سر کلاس راجع به این عکسها چیزی به ما دانش آموزان گفته باشند. توی شهرهم بین جوانان و ما دانش آموزان هم در مورد این خرابکاران [ بخوانید جویندگان  شادی] بحث و گفتگویی نشده بود.

در سال ۵۷ چند ماه مانده به قیام بهمن درروزنامه و کتابها گاه عکس این دریادلان واسامی آنها را می دیدم، تازه یادم می آمد که حمید اشرف و پویان دونفرازهمان افرادی بودند که عکسشان رادر سال ۵۰ بر تیر برق جلو مغازه حاج احمد حیدر دیده بودم، حالا درست می فهمیدم که آنها خرابکار نبودند بلکه چریک فدایی خلق بودند. این ۹ نفر که مأمورین انتظامی سایه خدا[ شاه ] عکسشان را بردرودیوار شهرهای بزرگ و شهرهای کوچکی مثل شهرما چسپانده بودند بازمانده های چریکهای گروه جنگل بودند که با حمله به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل در شامگاه ۱۹ بهمن سال ۵۰ جزیره ثبات شاه و خواب بر چشمان اورا آشفته کرده بودند.

اینک ۴۶ سال ازآن عملیات چریکی می گذرد شاید برای بسیاری از جوانان این سؤال مطرح شود که چرا وچگونه این افراد آنگونه مرگ را به سخره گرفتند و آگاهانه به پیشباز آن رفتند تا به قول شاملو خانه را روشن کنند؟ قدر یقین اینکه اگر ما بخواهیم تحلیل و قضاوتی منصفانه و خالی ازغرض در پیوند باعملیات متهورانه این کوه مردان بکنیم باید برگردیم به مقطع سال ۵۰ و این رویداد سترگ و ماندگار را با توجه به شرایط ذهنی وعینی انقلاب درآن زمان ارزیابی کنیم.

در برهه ای که مبارزات چریکی و مسلحانه در کشورهای آمریکای لاتین همچون کوبا، کلمبیا و برزیل به کامیابی های دست یافته بود ومضافأ اینکه رژیمهای دیکتاتوری خشن و سرکوبگردرکشورهای وابسته به امپریالیسم آمریکا مانند کشور خودمان هرگونه روزنه فعالیت سیاسی و اجتماعی را مسدود کرده و نیروهای انقلابی مدافع خلق برای حفظ و تضمین ادامه کاری خود
ناگزیر به تعرض انقلابی بودند، خوب طبیعی به نظر می رسد که بسیاری از نیروهای انقلابی ناچار به اتخاذ شیوه  قهرآمیزخواهند شد .
ممکن است عده ای از دوستان فکر کنند که ذهنیت  شورشی وآرمانخواهانه چریکها گاه می تواند درتقابل با عقل گرایی و معیارهای علمی قرارگیرد وازاحساسات نشأت گرفته باشد، مسلم با مطالعه وتعمق بیشتربتوانیم به قضاوتی واقع بینانه تردراین مورد دست یابیم.