چرا عده ای از جوانان ساده شهرمان داعشی شدند؟؟
ابتدا به اختصار اشاره ای به نحوه چگونگی پیدایش گروه بنیاد گرای اسلامی داعش می کنیم و در ادامه به بررسی عواملی می پردازیم که موجب پیوستن عده ای ازجوانان ساده شهرمان به این گروه تروریستی شده است.
همانطورکه دوستان خوبمان می دانند گروه داعش( دولت اسلامی عراق و شام ) پس از مرگ ابومصعب الزرقاوی رهبر گروه ( جماعت توحید و جهاد ) در سال ۲۰۰۶ میلادی درعراق با انتخاب ابوبکر البغدادی به مقام خلیفه مسلمین بوجودآمد. عقاید مذهبی این گروه اسلامی افراطی منبعث ازاعتقادات ابن تیمیه مفسرومفتی حنبلی ( ۶۶۱-۷۲۸ قمری ) و ادامه دهنده راه او محمد بن عبدالوهاب ( وهابی )است.
از ایده های مشخص ابن تیمیه این است که آنچه در قرآن و احادیث آمده باید برهمان معانی لغوی عرفی متداول فهمیده و اجرا شود و مسلمانان باید در تمام اعصار و جوامع به گونه ای زندگی کنند که گویی در همان لحظه از صحابه پیغمبر اسلام هستند.
ابوبکر البغدادی رهبر داعش و دیگر اعضا این گروه بنیادگرای اسلامی عقیده دارند که اسلام دین جنگ است و نه صلح وجهاد نماد ایمان واقغی به خداست. البغدادی سلفی درتوجیه جنایات گروه تروریستی خود می گوید : ضروریت اعلام جهاد، تفرق امت اسلامی واستبداد حاکمان است. این گروه برای این منظور و پیشبرد عملیات تروریستی خود از حمایتهای مالی کشورهای همچون عربستان، قطر و ترکیه و همینطور میلیاردهای این کشورها و دیگرشیوخ مرتجع کشورهای عربی و اسلامی برخودار است.
گروه داعش در حالیکه بسیاری از مناطق متصرف شده را از دست می دهد در طول این چند سال با جنایاتی که در مناطق اشغالی خود مرتکب شده چهره خشونتبار اسلام واقعی( سلفی ) را به جهانیان نشان داده است.
علل داعشی شدن جوانان شهرمان:
رشد و گسترش هرگونه تفکر و اعتقادی در هر جامعه ای در ابتدا نیاز به فراهم بودن موقعیت و بستر مناسب جهت تبلیغ و ترویج آن دارد. هیچگونه دین و ایده ای خلق الساعه در جامعه ای بوجود نمی آید. حال این پرسش پیش می آید که در شهر کوچکمان کدام افراد، افراد و یا جریان فکری خاص مروج و مبلغ تفکرات سلفی و به تبع آن داعشی هستند؟
با بازنگری به تعلقات فکری افراد و گروه های مذهبی موجود در شهرمان پی خواهیم برد که در درجه اول مبلغین مذهبی سلفی و وهابی می توانند با امکاناتی که در اختیار دارند این خاستگاه فکری را تبلیغ و توسعه دهند. از نظر نگارنده اولین افرادی که می توانند حامی و مبلغ این افکار منحط و پوسیده باشند، افرادی هستند که بلحاظ نسبی خود را اولاد رسول خدا در شهر جا زده اند.
بی گمان عده ای از این سادات و میران ( سادات ناقص ) که خود را متولیان دین و قیم مردم نا مسلمان!! شهر می دانند و به گمان واهی با تبلیغ سنی گری( سلفی) جوانان ساده شهرمان را به بهشت دروغین خود داخل خواهند کرد، با پیروزی انقلاب در ۳۸ سال قبل تا حال که من این مطلب را می نویسم، این جماعت وظیفه خطیر!! تبلیغ و اشاعه خرافه گرایی و باورهای سلفی را عهده دار بوده اند.
آخوندهای مفتخوروشیاد خیلی زود متوجه شدند که برای جلوگیری ازرشد رادیکالیسم وافکار مدرن و آزادیخواهانه به گروه های مذهبی در مناطق سنی نشین آزادی و قدرت مانور بدهند تا از این طریق از آنها در شناسایی و سرکوب نیروهای مخالف خود استفاده کنند.
آنچه واضح است اینکه عده ای ازسادات و میران سلفی شهرمان توانسته اند از این آزادی هایی که آخوندهای مرتجع و فریبکار به آنان عنایت کرده اند بهره برده تا به مطامع مادی و مقاصد مذهبی خود برسند وتوانسته اند سالهای طولانی سلفی گری را در بین جوانان شهرمان تبلیغ کنند.
چه کسانی آزادانه دراین سالها توانستند از تریبون مساجد جامع، دژگانی و بازار افکار متحجرانه و وهم آلود خود را تبلیغ و ترویج کنند؟ جز همین عده ی مشخص سادات و میران شهر که تریبونهای این مساجد را ارثیه پدران خود می دانستند.
چه افرادی به خانه جوانانی وارد می شدند و آنانرا با ارعاب و تهدید از مطالعه و تبلیغ نظرات دگراندیش شان باز می داشتند؟
چه کسانی با تحریک مردم ساده شهرمان درخطبه های نماز جماعت درمسجد جامع با گروه شاهنامه خوانی و برگزاری بزرگداشت شاعر پرآوازه میهنمان احمد شاملو در کتابخانه عمومی عناد می ورزیدند؟
چه کسانی مشروعیت دینی خودرا با اخذ درهم های اهدایی شیخ مرتجع سلطان العلما و دیگر شیوخ سلفی امارات به دست آورده اند؟ بی تردید همین مروجین سلفی گری در شهرمان هستند که هر چند سال یک مدرسه دینی سلفی و مسجد در شهر بنا می کنند.
به واقع این حافظان نظم فرتوت، واعظان خرافه گرایی و فرزندان خلف ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب سلفی بوده و هستند که در تمام این سالها از رشد و اعتلاء فرهنگ اجتماعی بالنده و دموکراسی خواهانه در شهرمان جلوگیری کرده اند.
مطمئنأ تا زمانیکه این روند مخرب تبلیغ سلفی گری واعمال معامله گرایانه مذهبیاز سوی عده ای از سادات و میران در شهرمان ادامه دارد، همواره رشد و تعمیق سکولاریسم و تکثرگرایی در شهرمان با چالش روبرو خواهد بود.
اینجاست که باید دردمندانه با حسرتی اندوهبار گفت: جوانان شهرمان که از روی سادگی به گروه سلفی داعش پیوسته و اینک دستگیر شده اند، هیچ مقصر نیستند بلکه مقصر واقعی این واقعه فاجعه بارافرادی هستند که سالیان متمادی با سموم زهرآگین و کشنده سلفی گری ذهن جوانان ساده شهرمان را شتشو داده اند.
ابتدا به اختصار اشاره ای به نحوه چگونگی پیدایش گروه بنیاد گرای اسلامی داعش می کنیم و در ادامه به بررسی عواملی می پردازیم که موجب پیوستن عده ای ازجوانان ساده شهرمان به این گروه تروریستی شده است.
همانطورکه دوستان خوبمان می دانند گروه داعش( دولت اسلامی عراق و شام ) پس از مرگ ابومصعب الزرقاوی رهبر گروه ( جماعت توحید و جهاد ) در سال ۲۰۰۶ میلادی درعراق با انتخاب ابوبکر البغدادی به مقام خلیفه مسلمین بوجودآمد. عقاید مذهبی این گروه اسلامی افراطی منبعث ازاعتقادات ابن تیمیه مفسرومفتی حنبلی ( ۶۶۱-۷۲۸ قمری ) و ادامه دهنده راه او محمد بن عبدالوهاب ( وهابی )است.
از ایده های مشخص ابن تیمیه این است که آنچه در قرآن و احادیث آمده باید برهمان معانی لغوی عرفی متداول فهمیده و اجرا شود و مسلمانان باید در تمام اعصار و جوامع به گونه ای زندگی کنند که گویی در همان لحظه از صحابه پیغمبر اسلام هستند.
ابوبکر البغدادی رهبر داعش و دیگر اعضا این گروه بنیادگرای اسلامی عقیده دارند که اسلام دین جنگ است و نه صلح وجهاد نماد ایمان واقغی به خداست. البغدادی سلفی درتوجیه جنایات گروه تروریستی خود می گوید : ضروریت اعلام جهاد، تفرق امت اسلامی واستبداد حاکمان است. این گروه برای این منظور و پیشبرد عملیات تروریستی خود از حمایتهای مالی کشورهای همچون عربستان، قطر و ترکیه و همینطور میلیاردهای این کشورها و دیگرشیوخ مرتجع کشورهای عربی و اسلامی برخودار است.
گروه داعش در حالیکه بسیاری از مناطق متصرف شده را از دست می دهد در طول این چند سال با جنایاتی که در مناطق اشغالی خود مرتکب شده چهره خشونتبار اسلام واقعی( سلفی ) را به جهانیان نشان داده است.
علل داعشی شدن جوانان شهرمان:
رشد و گسترش هرگونه تفکر و اعتقادی در هر جامعه ای در ابتدا نیاز به فراهم بودن موقعیت و بستر مناسب جهت تبلیغ و ترویج آن دارد. هیچگونه دین و ایده ای خلق الساعه در جامعه ای بوجود نمی آید. حال این پرسش پیش می آید که در شهر کوچکمان کدام افراد، افراد و یا جریان فکری خاص مروج و مبلغ تفکرات سلفی و به تبع آن داعشی هستند؟
با بازنگری به تعلقات فکری افراد و گروه های مذهبی موجود در شهرمان پی خواهیم برد که در درجه اول مبلغین مذهبی سلفی و وهابی می توانند با امکاناتی که در اختیار دارند این خاستگاه فکری را تبلیغ و توسعه دهند. از نظر نگارنده اولین افرادی که می توانند حامی و مبلغ این افکار منحط و پوسیده باشند، افرادی هستند که بلحاظ نسبی خود را اولاد رسول خدا در شهر جا زده اند.
بی گمان عده ای از این سادات و میران ( سادات ناقص ) که خود را متولیان دین و قیم مردم نا مسلمان!! شهر می دانند و به گمان واهی با تبلیغ سنی گری( سلفی) جوانان ساده شهرمان را به بهشت دروغین خود داخل خواهند کرد، با پیروزی انقلاب در ۳۸ سال قبل تا حال که من این مطلب را می نویسم، این جماعت وظیفه خطیر!! تبلیغ و اشاعه خرافه گرایی و باورهای سلفی را عهده دار بوده اند.
آخوندهای مفتخوروشیاد خیلی زود متوجه شدند که برای جلوگیری ازرشد رادیکالیسم وافکار مدرن و آزادیخواهانه به گروه های مذهبی در مناطق سنی نشین آزادی و قدرت مانور بدهند تا از این طریق از آنها در شناسایی و سرکوب نیروهای مخالف خود استفاده کنند.
آنچه واضح است اینکه عده ای ازسادات و میران سلفی شهرمان توانسته اند از این آزادی هایی که آخوندهای مرتجع و فریبکار به آنان عنایت کرده اند بهره برده تا به مطامع مادی و مقاصد مذهبی خود برسند وتوانسته اند سالهای طولانی سلفی گری را در بین جوانان شهرمان تبلیغ کنند.
چه کسانی آزادانه دراین سالها توانستند از تریبون مساجد جامع، دژگانی و بازار افکار متحجرانه و وهم آلود خود را تبلیغ و ترویج کنند؟ جز همین عده ی مشخص سادات و میران شهر که تریبونهای این مساجد را ارثیه پدران خود می دانستند.
چه افرادی به خانه جوانانی وارد می شدند و آنانرا با ارعاب و تهدید از مطالعه و تبلیغ نظرات دگراندیش شان باز می داشتند؟
چه کسانی با تحریک مردم ساده شهرمان درخطبه های نماز جماعت درمسجد جامع با گروه شاهنامه خوانی و برگزاری بزرگداشت شاعر پرآوازه میهنمان احمد شاملو در کتابخانه عمومی عناد می ورزیدند؟
چه کسانی مشروعیت دینی خودرا با اخذ درهم های اهدایی شیخ مرتجع سلطان العلما و دیگر شیوخ سلفی امارات به دست آورده اند؟ بی تردید همین مروجین سلفی گری در شهرمان هستند که هر چند سال یک مدرسه دینی سلفی و مسجد در شهر بنا می کنند.
به واقع این حافظان نظم فرتوت، واعظان خرافه گرایی و فرزندان خلف ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب سلفی بوده و هستند که در تمام این سالها از رشد و اعتلاء فرهنگ اجتماعی بالنده و دموکراسی خواهانه در شهرمان جلوگیری کرده اند.
مطمئنأ تا زمانیکه این روند مخرب تبلیغ سلفی گری واعمال معامله گرایانه مذهبیاز سوی عده ای از سادات و میران در شهرمان ادامه دارد، همواره رشد و تعمیق سکولاریسم و تکثرگرایی در شهرمان با چالش روبرو خواهد بود.
اینجاست که باید دردمندانه با حسرتی اندوهبار گفت: جوانان شهرمان که از روی سادگی به گروه سلفی داعش پیوسته و اینک دستگیر شده اند، هیچ مقصر نیستند بلکه مقصر واقعی این واقعه فاجعه بارافرادی هستند که سالیان متمادی با سموم زهرآگین و کشنده سلفی گری ذهن جوانان ساده شهرمان را شتشو داده اند.
در پایان چنانچه مایلید شناخت بهتری ازشخصیت و افکاریکی ازمبلغین سلفی گری درشهرمان داشته باشید پست ( باقیات و صالحات جناب شیخ حاج محمد بن صالح) که حدود یکسال قبل نوشته ام، بخوانید.