آیا تفسیر و تأویل پاره ای ازآیات قرآن معادل تحریف است؟
بحث کوتاهی که درنظر داریم در پیوند با تحریف پاره ای از آیات قرآن توسط مفسرین و تأویل گران طرح کنیم بر می گردد به بررسی و رجوع به تفاسیر مفسرین شیعی کشور خودمان و منظور از تحریف آیات توسط این مفسرین صرفأ تغییر معانی و مفهومی آیات است یعنی مفسر با ارائه تعبیرو تلقی غیرواقعی ازمفهوم آیات مشخص بارمعنایی خاصی به آنها منتسب نموده که غیرواقعی ونادرست است. دراین مقال کوتاه به هیچ وجه مدعی تحریف املایی و حذف و یا افزودن آیات دیگر به قرآنی که در دسترس است نیستیم.
آنطور که از تاریخ اسلام بر می آید اولین کسی که دست به تفسیر قرآن زد پسر عموی پیغمبر یعنی عبدالله بن عباس بود
، البته روایت کرده اند که تفسیر او از حد شرح لغات و معانی الفاظ تجاورز نمی کرد. سکه بودن بازار تفسیر و تأویل قرآن در دوران خلافت امویان و عباسیان اتفاق می افتد که موجب اختلافات بین عالمان دینی درآن دوران می شود.
در مقابل این پرسش اساسی که چرا مفسرین و تأویل گران ناگزیر به تفسیر و تأویل آیات قرآن شدند، دو پاسخ مقرون به واقع تر به نظر می رسند. اول اینکه در ابتد در دوران خلافت خلفای اموی وعباسی ازآنجائیکه خلفا برای اسلامی نشان دادن خلافت شان نیاز به توجیهات و اثبات احکام اسلامی از قرآن داشتند به این خاطر بسیاری ازعلمای اسلام و محدثین و متکلمان اسلامی به خدمت خلافت خلفا درآمدند و آنان تفسیر وتأویلی از متن آیات به دست دادند که خلیفه گری خلفا را با استناد به این تفاسیر و تعابیر جدید توجیه گردد و مردم ساده و بی خبررا به پیروی از این احکام وادارند.
دومین دلیلی که می توان برای دست یازیدن به این گونه تفاسیر گاهأ متناقض از متن قرآن ارائه کرد اینکه با رشد کتابت وترجمه آثار فلاسفه و اندیشمندان یونانی واروپایی به زبان عربیدر قرون دوم و سوم هجری علما اسلامی به مروربسیاری ازاین علوم جدید را وارد اعتقادات فلسفی وعلمی خود کرده ودرنهایت به آنها پسوند اسلامی و دینی دادند.
در این مرحله و پس از آن بود که با پیشرفت چشمگیر و پرشتاب علم و فلسفه درغرب بسیاری از علمای اسلام به تعارض و تناقض بسیاری از آیات قرآن با داده ها، قوانین و نظریه های علمی پی بردند و خوب برای نشان دادن اینکه قرآن کتابی علمی است و نمی توان آیه و نشانه نادرستی درآن یافت با تفاسیر و تعابیر غیر واقعی و نا درست از پاره ای آیات متناقض با علوم بشری به این آیات جامه علمی پوشاندند و به خورد مسلمان ساده دادند.
حال بطور اجمالی چند آیه کوتاه ازدوسوره را در قرآن از نظر می گذرانیم تا منظورمان را از تحریف پاره ای از آیات قرآن روشن تر بیان کنیم.
سوره الطارق آیات ۵ تا ۷
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ5خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ6يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ7
5 (پس باید انسان بنگرد که از چه چیز آفریده شده )
6(از آبی جهنده آفریده شده )
7(که از بین استخوانهای پشت و استخوانهای سینه بیرون می آید)
برای مطول نشدن متن از شرح تفسیر سوره خوداری می کنیم. بسیاری از مفسرین ترائب که معنی صحیح آن استخوان سینه و ترقوه است به معنای دیگر گرفته اند تا جایی که آنرا به لگن خاصره هم معنی کرده اند. چرا مفسر ناچار است معنی به تعبیر مسلمانان کلام خدا را تغییر دهد و تفسیر نادرست و غیر واقعی ازاین آیات به دست دهد چون به واقع می داند که این گونه آیات با علوم و نظریات علمی امروزه در تعارض و تناقض است.
سوره البقره آیه ۲۹
هُوَ الَّذي خَلَقَ لَکُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوي إِلَي السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ
اوست که آنچه در این زمین است همه را برای شما آفرید ، سپس به ( آفرینش ) آسمان پرداخت پس آنها را به صورت هفت آسمان ( مطابق حکمت و خالی از نقص در خلقت ) مرتب و منظم ساخت ، و او به همه چیز داناست.
عده ای از علمای مسلمان و مفسرین قرآن از جمله آیت الله طالقانی در تفسیر این آیه هفت آسمان را به معنی ستارگان منظومه شمسی تعبیر کرده و موضوع هفت فلک بطلمیوسی [۱] را نادیده گرفته و به راحتی از کنار آن گذشته در حالیکه واقعیت امر این است که موضوع وجود هفت فلک یا آسمان قبل از پیغمبر مطرح بوده و پیغمبر فهم خودش از این موضوع بعنوان آیه ای در قرآن آورده در صورتی که طرح نظریه کوپرنیک [۲]نظریه بَطلَمیوس ناقص ونادرست تشخیص داده شده و قرنها است که که وجود هفت آسمان رد شده وهیچ فردی دانایی آنرا قبول ندارد.
با اجاره دوستان بحث را جمع کرده و به پایان می بریم. آنچه مورد پذیرش علمای مسلمان است اینکه قرآن بلحاظ معنی و مفهوم متعلق به خداست و کتابی است صریح و روشنگر وعاری از نادرستی و خطا وبرای عوام ۱۴۰۰ سال قبل عربستان نازل شده و آیات آن چنان با زبان ساده و روشن بیان شده که نیازی به توضیح وتفسیر ندارد، حال اگر این گونه ترجمه، تفسیر و یا تأویل پاره ای از آیات قرآن را به معنی تغییر معنی و مفهوم آن بدانیم آیا این کار دست بردن در کار خدا و تحریف کلام، قصد و نیت او نیست و آیا از دید اسلام گناه وعملی ضد دینی به حساب نمی آید؟
۱- کلاودیوس بَطلَمیوس (۹۰–۱۶۸ میلادی) یکی از فیلسوفان و اخترشناسان یونان باستان بود.
۲- نیکلاس کوپرنیک (۱۹ فوریه ۱۴۷۳ - ۲۴ مه ۱۵۴۳) ستارهشناس، ریاضیدان و اقتصاددانی لهستانی
در ابتدا بطور خلاصه کلمه تحریف را تعریف می کنیم و درادامه بحث تحریف پاره ای از آیات از طریق تفسیر و تأویل را پی می گیریم. کلمه تحریف را لغت شناسان به معنی تبدیل و تغییر کلام از وضع قبلی به وضعیت دیگر می دانند که معنی و مفهوم دیگری ازآن کلام درک و فهم شود.
بحث کوتاهی که درنظر داریم در پیوند با تحریف پاره ای از آیات قرآن توسط مفسرین و تأویل گران طرح کنیم بر می گردد به بررسی و رجوع به تفاسیر مفسرین شیعی کشور خودمان و منظور از تحریف آیات توسط این مفسرین صرفأ تغییر معانی و مفهومی آیات است یعنی مفسر با ارائه تعبیرو تلقی غیرواقعی ازمفهوم آیات مشخص بارمعنایی خاصی به آنها منتسب نموده که غیرواقعی ونادرست است. دراین مقال کوتاه به هیچ وجه مدعی تحریف املایی و حذف و یا افزودن آیات دیگر به قرآنی که در دسترس است نیستیم.
آنطور که از تاریخ اسلام بر می آید اولین کسی که دست به تفسیر قرآن زد پسر عموی پیغمبر یعنی عبدالله بن عباس بود
، البته روایت کرده اند که تفسیر او از حد شرح لغات و معانی الفاظ تجاورز نمی کرد. سکه بودن بازار تفسیر و تأویل قرآن در دوران خلافت امویان و عباسیان اتفاق می افتد که موجب اختلافات بین عالمان دینی درآن دوران می شود.
در مقابل این پرسش اساسی که چرا مفسرین و تأویل گران ناگزیر به تفسیر و تأویل آیات قرآن شدند، دو پاسخ مقرون به واقع تر به نظر می رسند. اول اینکه در ابتد در دوران خلافت خلفای اموی وعباسی ازآنجائیکه خلفا برای اسلامی نشان دادن خلافت شان نیاز به توجیهات و اثبات احکام اسلامی از قرآن داشتند به این خاطر بسیاری ازعلمای اسلام و محدثین و متکلمان اسلامی به خدمت خلافت خلفا درآمدند و آنان تفسیر وتأویلی از متن آیات به دست دادند که خلیفه گری خلفا را با استناد به این تفاسیر و تعابیر جدید توجیه گردد و مردم ساده و بی خبررا به پیروی از این احکام وادارند.
دومین دلیلی که می توان برای دست یازیدن به این گونه تفاسیر گاهأ متناقض از متن قرآن ارائه کرد اینکه با رشد کتابت وترجمه آثار فلاسفه و اندیشمندان یونانی واروپایی به زبان عربیدر قرون دوم و سوم هجری علما اسلامی به مروربسیاری ازاین علوم جدید را وارد اعتقادات فلسفی وعلمی خود کرده ودرنهایت به آنها پسوند اسلامی و دینی دادند.
در این مرحله و پس از آن بود که با پیشرفت چشمگیر و پرشتاب علم و فلسفه درغرب بسیاری از علمای اسلام به تعارض و تناقض بسیاری از آیات قرآن با داده ها، قوانین و نظریه های علمی پی بردند و خوب برای نشان دادن اینکه قرآن کتابی علمی است و نمی توان آیه و نشانه نادرستی درآن یافت با تفاسیر و تعابیر غیر واقعی و نا درست از پاره ای آیات متناقض با علوم بشری به این آیات جامه علمی پوشاندند و به خورد مسلمان ساده دادند.
حال بطور اجمالی چند آیه کوتاه ازدوسوره را در قرآن از نظر می گذرانیم تا منظورمان را از تحریف پاره ای از آیات قرآن روشن تر بیان کنیم.
سوره الطارق آیات ۵ تا ۷
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ5خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ6يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ7
5 (پس باید انسان بنگرد که از چه چیز آفریده شده )
6(از آبی جهنده آفریده شده )
7(که از بین استخوانهای پشت و استخوانهای سینه بیرون می آید)
سوره البقره آیه ۲۹
هُوَ الَّذي خَلَقَ لَکُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوي إِلَي السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ
اوست که آنچه در این زمین است همه را برای شما آفرید ، سپس به ( آفرینش ) آسمان پرداخت پس آنها را به صورت هفت آسمان ( مطابق حکمت و خالی از نقص در خلقت ) مرتب و منظم ساخت ، و او به همه چیز داناست.
عده ای از علمای مسلمان و مفسرین قرآن از جمله آیت الله طالقانی در تفسیر این آیه هفت آسمان را به معنی ستارگان منظومه شمسی تعبیر کرده و موضوع هفت فلک بطلمیوسی [۱] را نادیده گرفته و به راحتی از کنار آن گذشته در حالیکه واقعیت امر این است که موضوع وجود هفت فلک یا آسمان قبل از پیغمبر مطرح بوده و پیغمبر فهم خودش از این موضوع بعنوان آیه ای در قرآن آورده در صورتی که طرح نظریه کوپرنیک [۲]نظریه بَطلَمیوس ناقص ونادرست تشخیص داده شده و قرنها است که که وجود هفت آسمان رد شده وهیچ فردی دانایی آنرا قبول ندارد.
با اجاره دوستان بحث را جمع کرده و به پایان می بریم. آنچه مورد پذیرش علمای مسلمان است اینکه قرآن بلحاظ معنی و مفهوم متعلق به خداست و کتابی است صریح و روشنگر وعاری از نادرستی و خطا وبرای عوام ۱۴۰۰ سال قبل عربستان نازل شده و آیات آن چنان با زبان ساده و روشن بیان شده که نیازی به توضیح وتفسیر ندارد، حال اگر این گونه ترجمه، تفسیر و یا تأویل پاره ای از آیات قرآن را به معنی تغییر معنی و مفهوم آن بدانیم آیا این کار دست بردن در کار خدا و تحریف کلام، قصد و نیت او نیست و آیا از دید اسلام گناه وعملی ضد دینی به حساب نمی آید؟
۱- کلاودیوس بَطلَمیوس (۹۰–۱۶۸ میلادی) یکی از فیلسوفان و اخترشناسان یونان باستان بود.
۲- نیکلاس کوپرنیک (۱۹ فوریه ۱۴۷۳ - ۲۴ مه ۱۵۴۳) ستارهشناس، ریاضیدان و اقتصاددانی لهستانی