۱۳۹۶ آذر ۵, یکشنبه

نگاهی به کتاب '' یک کلمه " ميرزا يوسف خان مستشارالدوله


در ابتدا اشاره کوتاهی می کنیم به شرح حال ميرزا يوسف خان مستشارالدوله، او در سال ۱۲۰۲ ه - ش در تبریز به دنیا آمد و پس از حدود ۴۰ سال کار پارلمانی دردستگاه حکومتی عصر ناصری پس از تحمل مدتها انواع شکنجه و آزار در زندان قزوین با وساطت ظل‌السلطان آزاد شد و به تهران بازگشت و در سال ۱۲۷۴ ه - ش در تهران درگذشت. در اواخر عمر یکی از مناصب حکومتی که میرزا یوسف خان عهده دار آن بود کاردار سفارت ایران در پاریس بود. در همین سالهاست که او رساله '' یک کلمه '' را به نگارش در می آورد. منظور نویسنده از یک کلمه، قانون است.

مستشارالدوله اولین باررساله اش را در پاریس به سال ۱۲۴۹ ه - ش  به چاپ می رساند. چهار سال بعد رساله او برای نخستین باردرایران منشرمی شود. رساله او به اعتقاد بسیاری از محققین و صاحب نظران علوم اجتماعی تفسیری بر '' اعلامیه حقوق بشر و اتباع کشور '' است که در ۶ اوت سال ۱۷۸۹ در گرما گرم  انقلاب کبیر فرانسه به تصویب مجلس مؤسسان کشور فرانسه رسیده است و بقول میرزا فتحعلی آخوندزاده (۱)، میرزا یوسف خان جمیع آیات و احادیث را نیز برای تقویت مدعای خود برآن افزوده است.

اول ببینیم خود نویسنده رساله در مورد نوشته اش چه نظری دارد. میرزا یوسف خان می گوید:

'' جمیع آیات و براهین را پیدا کرده ام که دیگر نگویند که فلان چیز مخالف آئین اسلام و یا آئین اسلام مانع ترقی و سیویلیزاسیون ( ۲) است.  وی در سطور پایانی رساله اش در توجیه انطباق قوانین حقوق بشر یاد شده با شریعت اسلام مینویسد:

حقوق نوزده گانه( همان قوانین حقوق بشر فرانسه) اگر چه حقوق عامه فرانسه نام دارد ولی در معنی حقوق عامه مسلمانان بل کل جماعت متمدنه است، چون جمیع آنها با احکام و آیات قرآنیه مؤید آمده پس احکام الهی است و واجب است که آنها به عمل آوریم.

میرزا یوسف خان درابتدا رساله اش را '' روح الاسلام'' می داند ولی معلوم نیست چرا بعداً آنرا به نام '' یک کلمه '' نامگذاری می کند. البته آنچه واضح است اینکه اوتلاش می ورزد تعارض بین شریعت اسلام و قوانین حقوق بشراز بین ببرد وسارشی  بین این قوانین بقول خودش دنیوی با شرع اسلام بوجود بیاورد.

در خصوص رساله'' یک کلمه '' عده ای بر این عقیده اند که مستشارالدوله درنظر داشته با این نیرنگ یعنی تصدیق انطباق شرع اسلام با قوانین حقوق بشر، رساله اش را درایران به چاپ برساند، گر چه میدانیم چاپ همین رساله و پاره ای از نوشته دیگر او موجب شد که به دستور ناصرالدین شاه به محبس بیفتد، آزار و شکنجه ببیند و پس از خلاصی از زندان با حالتی نزار، گور او را به کام  خود بکشد.

در واقعیت این امر که میرزا یوسف خان مستشارالدوله از رجل سیاسی دوران قاجار وفردی عالم و تجددطلب بوده هیچ شک و شبهه ای نیست اما از نظر بسیاری از متفکران علوم اجتماعی اعتقاد او نسبت به انطباق شریعت اسلام با قوانین حقوق بشر منتج از انقلاب کبیر فرانسه جای تأمل بسیار دارد و ناممکن می نماید.

رساله'' یک کلمه'' گرچه نتوانست بدان گونه که خواست نویسنده آن بود مورد اقبال و عنایت درباروحکام آن دوره قرار گیرد ولی بی شک تأثیر انکار ناپذیری براذهان مشروطه خواهان داشته و پیش بینی میرزا یوسف خان در تدوین قانون اساسی وتشکیل مجلس شورا توانست خود را به عنوان واقعی ترین مطالبه آزادخواهان و مشروطه طلبان در جنبش مشروطه خواهی طرح و پیگیری شود.


در پایان نظر یکی از دوستان میرزا یوسف خان در باره رساله اش '' یک کلمه '' را باهم می خوانیم.

میرزا فتحعلی آخوندزاده در این باره می گوید: اولاً تغییر کاری نیست که از بالا صورت گیرد، ثانیاً طرح چند اصل در یک کتاب نمی تواند جامعه ای را تغییر دهد، ثالثاً وبالاخره شریعت قابل تلفیق با قانون مشروطه نیست....
اصلاح و تغییر تنها به دست مردم امکان پذیر است، مردمی که بدانند چه می خواهند و راه و رسم برانداختن دستگاه ستم را نیز بدانند'' اجرای عدالت و رفع ظلم در صورتی امکان پذیر است که.. ملت  خودش صاحب بصیرت و صاحب علم شود و وسایل اتفاق و یکدلی را کسب کند'' بعد ازآن به ظالم بگوید که از بساط سلطنت و حکومت گم شو....

۱- میرزا فتحعلی آخوندزاده (آخوندوف) نمایشنامه‌نویس آزادی‌خواه اهل آذربایجان در دورهٔ قاجار بود. 

۲- سیویلیزاسیون (Civilisation) عبارت از نجات ملتی است از حالت جاهلیت و وحشیگری و تحصیل نمودن معرفت لازمه در امور معیشت و به درجه کمال رسیدن در علوم و صنایع و تهذیب اخلاق به قدر امکان و مهارت پیدا کردن در آداب تمدن.
















۱۳۹۶ آذر ۴, شنبه


  [ جنایت خامنه ای و تبعیت او از رسول خدا ]

به یاد به خون خفتگان راه آزادی، داریوش فروهر و پروانه اسکندری

با مطالعه کتاب السیرة النبویة معروف به تاریخ ابن هشام ( ۱ )  در صفحه ۳۱۶ آن به مطلبی بر خوردم به نام '' مقتل کعب ابن اشرف'' که در این بخش ابو محمد عبد الملک بن هشام مورخ معروف شرح به قتل رسیدن فردی به نام کعب ابن اشرف به دستور پیامبر اسلام را نقل کرده است. با دقت و تعمق در این واقعه که پس از جنگ بدر و قرن دوم هجری صورت گرفته، تشابهاتی بین این قتل و قتل شادروانان فروهرها در سال ۷۷ یافتم  که در نظر داریم بطور مختصر به آنها اشاراتی بکنم.

اول از قتل کعب ابن اشرف آغاز می کنیم و در بخش بازگویی قتل زنده یادان داریوش و پروانه فروهر به تشابهات این دو قتل خواهیم پرداخت. 

ابن هشام در کتاب تاریخ اش از قول محمد ابن اسحاق می گوید: ... و کعب ابن اشرف مردی بود منافق از یهود بنی نضیر... و کعب ابن اشرف طبعی لطیف داشت و شعرهایی خوب گفتی و پیوسته قصیده انشاء کردی.[ صفحات [ ۱۷-۳۱۶ ]

گویا کعب پس از کشتن  سروران قریش در جنگ بدر نگران می شود و می گوید، پس حال مرگ ما را بهتر از زندگانی است و به مکه می رود و پیش قرشیان و آنان را از این واقعه تعزیت می گذارد. چون این خبر به رسول خدا می رسد او از این عمل و همچنین سرودن شعر به توسط کعب شدیداً خشمگین شده و کینه او را به دل می گیرد.


سید ( پیامبر ) گفت: کی باشد که شر کعب ابن اشرف را از مسلمانان باز دارد؟ محمد ابن مسلمه مردی از انصار بود، برخاست و گفت، یا رسول الله من او را از مسلمانان باز دارم.  پس از سه روز محمد ابن مسلمه نزد پیامبر برمی گردد و می گوید:
یا رسول الله، این کار ( قتل کعب ) به حیلت از پیش توان برد، لابد دروغی چند بباید گفت و عداوت تو با وی ظاهربباید کرد. 
سید گفت: تو را از قبل من بحلی و هر چه خواهی می گویی. محمد ابن مسلمه برخاست و پنج تن دیگر از انصار را با خو راست کرد و از جمله آن پنج  نفر یکی برادر کعب ابن اشرف بود از رضاع و نام وی ابونائله ابن سلامه بود و قصد کعب ابن اشرف کردند.... پس محمد ابن مسلمه ابونائله را پیش کرد و فرستاد( نزد کعب ) و با وی گفت که چه باید کردن. ابو نائله نزد کعب می رود( شب است ). بعد ازآن ابونائله می گوید: ای کعب تو را احوال این محمد معلوم  است و آمدن وی به مدینه ما را بلایی بود و راه ها همه بر بست آورد و عرب همه به خصمی ما به در آمدند و عیالان ما همه به سختی رسیدند و نمی دانیم که چه باید کردن. [صفحات [ ۱۸-۱۷-۳۱۶ ]

آن شب این عده که فرستاده رسول خدا بودند کعب را با ضربات متعدد شمشیر به قتل می رسانند. ابن هشام پایان این قتل را از قول قاتلین این گونه توصیف می کند: و چون به مدینه رسیدیم، آخر شب بود و سید در نماز ایستاده بود، چون از نماز فارغ شد، وی را خبر دادیم. وی گفت: الحمدالله رب العالمین که حق تعالا شر دشمن خود را از ما کفایت کرد.[ صفحه ۳۲۰)

در این بخش با شرح ماجرای جنایت وقتل فجیع و هولناک فروهرها به دستور خامنه ای و به تبعیت از رسول خدا به تشابهاتی که این قتل با قتل کعب ابن اشرف دارد  اشاره می کنیم.

قتل داریوش فروهر و همسر آزاده اش پروانه اسکندری که در آذر سال ۷۷ در ایران تحت حاکمیت حکومت اسلامی واقع شد دقیقاً عین قتل اول که به دستور حاکم وقت اسلام یعنی محمد انجام  شده بود دراین مورد هم به دستور خلیفه اول مسلمین خامنه ای اتفاق افتاد. در قتل کعب قاتلین با موافقت حاکم و آمر قتل به دروغگویی و حیله و نیرنگ متوسل شدند، در مورد قتل فروهرها هم قاتلین با این نیرنگ که مأمور اداره آگاهی هستیم و با این بهانه که گویا برای ماشین رنوی فروهرها مشکلی پیش آمده وارد منزل آنان می شوند.

در مورد اول کعب را به جرم مخالفت با سیاستها و جنگ که به دستور پیامبر صورت میگیرد و سرودن شعر و قصیده سرایی محکوم به ترور و کشتن می شود، درمورد داریوش فروهر باز به جرم سیاسی و مرتد ملی و رهبرحزب ملت ومخالفت باسیاستها غیر انسانی خلیفه حاکم و همسرش پروانه اسکندری هم به جرم همفکری و همکاری با شوهرش به این سرنوشت شوم دچار میشود. در مورد اول قاتلین ۵-۶ نفر هستند در مورد فروهرها هم افراد زیادی در این جنایت دخالت داشتند که عبارتند از: دری نجف آبادی وزیر اطلاعات - سعید امامی  - مهرداد عالیخانی  - سید مصطفی کاظمی  - جعفرزاده  و محسنی ( همگی کارکنان اداره اطلاعات و مأموران با سر )


در هر دو مورد، قتلها در شب صورت می گیرد. ابراز قتاله در مورد اول شمشیر و در مورد دوم کارد و یا چاقو بوده است که شباهتها از بعضی جنبه ها با هم دارند. در مورد فروهرها قاتلین ( چاقو کشان حرفه ای ) ۲۲ ضربه به سینه داریوش فروهر و ۲۷ ضربه به بدن ضعیف و رنجور پروانه اسکندی وارد می کنند. در مورد کعب هم با ضربات متعدد شمشیر ازاو انتقام جویی می شود.
 پس از پایان قتلها  در هر دو مورد، قاتلین خبر کامیابی مأموریت جنایتکارانه خود را همان شب به حاکم و دستور دهنده اعلام می کنند، در مورد اول به قول ابن هشام همان شب به سید یعنی رسول خدا خبر داده می شود و در مورد دوم، نجف آبادی وزیر اطلاعات و منتخب خود خلیفه حاکم برای این منصب به خلیفه و ولی امرمسلمین ایران یعنی علی خامنه ای از طریق تلفن خبر می دهد.


با دقت و تأمل در قتلهایی از این دست چه در دوران  بعثت پیامبر اسلام وخلافت جانشینان او و چه در دوران خلافت امویان و عباسیان و چه در دوره خلیفه گری جور و جنایت خامنه ای در میهنمان، به این نتیجه می رسیم که همه این جنایات و کشتار با مهمل و توجیهات اسلامی انجام گرفته و همه آمرین و دستور دهندگان آن به زعم خود برای رضایت و خشنودی خدای قهار دستور این قتل های فجیع را صادر کرده اند.


۱- یکی از کهن ترین کتاب های مربوط به تاریخ اسلام و زندگانی محمد کتاب معروف به «السیرة النبویة» نوشتۀ ابومحمد عبدالملک ابن هشام است که بین سال های ٢١٣ تا ٢١٨ هجری قمری در گذشته است. اصل این کتاب در واقع ده ها سال پیش از ابن هشام به وسیله ابوعبدالله ابن محمد ابن اسحاق (٨٥ – ١٥٣ هجری قمری) که از استادان مسلم حدیث و تاریخ بوده برای منصور خلیفه عباسی نوشته شده و ابن هشام بعدها آن را با اندکی دستکاری «تهذیب» کرده است. این کتاب به علت قدمت و نزدیکی نگارش آن به زمان زندگانی پیامبر اسلام و همچنین صحت و دست اول بودن مطالب آن مورد تأیید تمامی محققان اسلامی است. 







۱۳۹۶ آبان ۲۱, یکشنبه

  یادی از میرزاده عشقی شاعر، روزنامه‌نگار، نویسنده و نمایشنامه نویس دوران مشروطیّت 

سید محمدرضا کردستانی معروف به میرزاده عشقی از شاعران و روزنامه نگاران دوره مشروطه است. او که ۳۱ سال بیش نزیست در سال ۱۲۷۳ در همدان تولد یافت و در سال ۱۳۰۳ در تهران کشته شد. گرچه عشقی را به جهت سرودن اشعار سیاسی در دورانی که میهنمان آبستن رخدادهای دگرگون اجتماعی بود بیشتر بعنوان  به شاعر می شناسیم اما به واقع او روزنامه نگاری بسیار مجرب، توانا و با خصلتهای بغایت آزادیخواهانه بود.

میرزاده عشقی روزنامه نگاری را در حالیکه ۲۱ بهار از عمرش گذشته بود آغاز کرد. اولین روزنامه ای که منتشر کرد [ نامه عشقی ] نام داشت و او اشعار و نوشته هایش را در آن انتشار می داد. این روزنامه خیلی زود جوانمرگ شد و انتشار آن متوقف  گردید. عشقی جوان و پر شور در سال ۱۳۰۰ دومین روزنامه اش را بنام [ قرن بیست ] انتشار داد. اشعار آتشین ومقالات سیاسی مخاطره انگیز و نمایشنامه های به گونه اعتراض نامه در همین روزنامه منتشر می کرد.

یکی از اشعار بسیار در خور اهمیت عشقی منظومه معروف [ تابلو ایده آل ] اوست. بخشی از این اشعار چنین است:

کنون که دم زدی از ایده آل، گویم راست

مرا دگر این گونه زندگی بیجاست

که گر بمیرم امروز، بهتر از فرداست

مرا ولیک یکی ایده آل در دنیاست

که سالها پی وصلش نشسته ام به کمین:

مراست مدنظر،مقصدی که مستورش

مدام دارم و سازم بر تو مذکورش

همین که خواست بگوید که چیست منظورش

بگشت منقلب آن سان دو چشم پُر نورش

که انقلاب نماید چو چشم های لنین

وزیر عدلیه ها بر سر دار روند

رییس نظمیه ها،سوی آن دیار روند

کفیل مالیه ها،زنده در مزار روند

وزیر خارجه ها،از جهان کنار روند

که تا نماند از ایشان،نشان بر روی زمین

تعلقات ناسیونالیستی و وطن پرستی که در اشعار او تبلور یافته حکایت از ماهیت ملی او  دارد.  آزادی طلبی و عشق سوزان او به وطن و مردمانش همان شور و اشتیاق شور انگیزی است که او را در جوانی اسیر پنجه خونین آدمکشان می کند. آزادگی و رهایی از بندگی و اسارت و و نفی استبداد و قلدری از خطلتهای بی همتای عشقی است.


مـــــن‌ آن نيـــــم بــــه مرگ طبيعي شوم هلاک

وین كـــــــاسه خون به بستر راحت هدر كنم

معشـــــوق عشقي اي وطن اي عشق پاك من

اي آن كـــــــه ذكـــر عشق تو شام و سحر كنم

عشقت نه سرسري ست كه از سر به در شود

مهـــــرت نـــــــه عارضي ست كه جاي دگر كنم

عشـــــق تــــــــو در وجــــــودم و مهر تو در دلم

بـــــــــا شير انـــــــدرون شد و با جان به در كنم

میرزاده عشقی از حامیان آزادی زنان و زدودن حجاب و روبنده زنان بود. به بخشی از شعر او توجه کنید:

عيب باشد كه تو را از دگران باشد ترس
شرم چه؟ مرد يكي بنده و زن يك بنده
زن چه كرده است كه از بنده بود شرمنده
چيست اين چادر و روبندة نازيبنده
گر كفن نيست بگو چيست پس اين روبنده
مرده باد آن كه زنان زنده بگور افكنده
اين سخن مذهب هركس باشد
چادر و پيچه دگر بس باشد

در سال ۱۳۰۳ با بالا گرفتن بحث جمهوری از سوی رضاخان، عشقی بیباک از مخالفین سرسخت این جمهوریخواهی بود و آنرا جمهوری قلابی و سناریوی انگلیسی قلمداد می کرد. او در اعتراض به سیاستهای رضاخان و دار و دسته اش شعر طنزآمیزی [ جمهوری سوار ] سرود:

گـفـت: "جـمـهوري بيــارم در ميان/ هـم از آن بـر دسـت بـر گـيـرم عـنان

خـلـقِ جـمـهوري‌ طلب را خر كنم/ زان چـه كـردم بـعـد از ايـن بدتر كنم

پـاي جـمـهـوري چـو آمد در ميان/ خـر شـــوند از رؤيـتش ايـرانـيـان

پس بريـزم در بـر هـر يـك عَـلـيـق /جمله را افسـار سـازم زين طــريــق

گـر نـگردد مـانــع مــن روزگـار/ مـي شـوم بــر گـُـردۀ آنــهــا سوار

فـرق جـمـعي شـيـره‌ مالي مي‌ كنم/ خـمـره را از شيـره خـالي مـي‌كـنــم"

ظاهراً، جـمـهوريِ پـر زرق و بــرق/ و ز تـجـدّد هـم كـُـلَـه آن را بـه فـرق

بـاطـنـاً، يـاسـيِّ ايـران، انـگـلـيس/ خـرشود بـدنـام و يـاسـي شيره‌ليس

كـرد زيـن رو پـخت و پز با سوسيال/ گـفـت با آنـهـا روم در يــك جـوال

شـد سـوار خـر كـه دزدد شـيـره را/ پــس بگـيرد پـنـج مـيـلـيون ليره را

نقش جـمـهوري بـه پاي خر ببست/ محرمــانـه زد بــه خمّ شـيـره دست

ناگهـان ايــرانيــانِ هــوشـيــار/ هم ز خــر بدبـيـن و هـم از خـرسوار

هـاي و هـو كردند كين جمهوري است؟/ در قـَواره از چـه رو يَـغفـوري است؟

پـاي جـمـهوريّ و دست انگليس!/دزد آمـد، دزد آمـــد، آي پــلـيــس!

ايـن چـه بـيرقهاي سرخ و آبي است/ مـردم، اين "جــمهوري قـلّابي" اسـت

ناگهان ملـت بـنـاي هُو گـذاشـت/ كرّه‌خـر رم كـرد و پـا بـر دو گـذاشت

نـه بـه زر قـصـدش ادا شد، نه به زور/ شــيـره بـاقي ماند و يـارو گشت بور»!

در صبحدم پنج شنبه ۱۲ تیر ماه سال ۱۳۰۳ به دستور سر دسته قلدران رضا خان قلدر و گسیل کردن سه آدمکش از سوی رئیس اداره تأمینات نظمیه (شهربانی) وقت به خانه استیجاری عشقی، شاعر و رهرو برجسته آزادی و خصم خودکامگی با گلوله آدمکشان به خون نشست. راه و یادش همیشه جاودان باد.



بر سنگ مزارش نوشته اند:

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند/ روبه صفتان زشتخو را نکشند


گر عاشق صادقی ز کشتن نهراس/ مردار بود هر آن که او را نکشند.




۱۳۹۶ آبان ۲۰, شنبه

   آیا محمد بن ابی بکر[۱] از قاتلین عثمان بن عفان خلیفه سوم مسلمانان بود؟؟

در این بررسی اجمالی برآنیم که با استناد به تاریخ طبری( جلد ششم ) اشاره ای بکنیم به دخالت محمد بن ابوبکر فرزند خلیفه اول مسلمین در قتل عثمان بن عفان خلیفه سوم مسلمانان. در آغاز برای آن دسته از دوستانی که اطلاع کافی از تاریخ اسلام ندارند، بطور اختصار به موضوع اعتراض و مخالفت مسلمانان به حکمرانی عثمان می پردازیم و در ادامه نگاهی می اندازیم به دخالت محمد بن ابوبکر درجریان به قتل رسیدن عثمان بن عفان.

عثمان خلیفه سوم حدود ۱۲ سال خلافت کرد یعنی از سال ۲۳ تا سال ۳۵ هجری قمری. شش سال اول خلافت او تا اندازه ای به خیرو خوشی گذشت و اعتراض چندانی از سوی مخالفین او صورت نگرفت اما در شش سال دوم اعتراضات  و مخالفتهای گسترده و همه جانبه ای علیه او بوجود آمد که در نهایت در سال ۳۵ قمری پس از حدود ۴۰ روز محاصره خانه او از سوی معترضین با قتل او پایان گرفت.

طبری در مورد دلایل اعتراضات علیه عثمان را در صفحه ۲۲۶۴ کتابش این چنین می آورد:

... بعلاوه از این پیش بی عدالتی کرده ای و تبعیض در تقسیم، و عقوبت ناروای کسان و توبه و بازگشت به گناه...

در سالهای منتهی به  سال ۳۵  قمری مخالفتها علیه خلیفه سوم شدت بیشتر به خود می گیرد تا اینکه مخالفین او از بصره، شام،کوفه و مصر برای دادخواهی و در صورت عدم تمکین عزل او به سوی مدینه حرکت میکنند. ماجرا را از صفحه ۲۲۵۰ تاریخ طبری دنبال می کنیم. طبری از قول فردی بنام عبدالرحمان بن یسار می نویسد:

وقتی مردم کارهای عثمان را بدیدند یاران پیغمبر که در مدینه بودند به یارانی که در آفاق بودند و در مرزها پراکنده بودند نامه نوشتند: شما رفته اید که در راه خدای عزوجل جهاد کنید و دین محمد را می جوئید، اما دین محمد پشت سر شما به تباهی رفته و متروک مانده، بیائید و دین محمد رابه پا دارید. پس یاران محمد از هر سو آمدند و عثمان را کشتند.

حال بعد از نقل کوتاه ماجرای مخالفت و کشتن خلیفه سوم از نقش و دخالت محمد بن ابوبکر در قتل او پرده بر می داریم.

طبری به تحریک مردم علیه عثمان در کتابش اشاره می کند و در صفحه ۲۲۳۹ می نویسد:

محمد بن ابی بکر و محمد بن ابی حذیقه در مصر علیه عثمان تحریک می کردند.

 آنطور که طبری در کتابش روایت می کند. پس از حدود ۴۰ روز محاصره خانه خلیفه سوم، مخالفین به خانه او وارد شده و او رامی کشند . ورود مخالفین وشخص محمد بن ابوبکر را طبری این گونه نقل می کند:

عبدالرحمان بن محمد گوید: محمد بن ابی بکر از خانه عمرو بن حزم از دیوار سوی عثمان رفت، و کنانه بن بشر بن عتاب  و سودان بن حمران و عمرو بن حمق نیز با وی بودند. عثمان پیش زنش نایله بود و در مصحف سوره بقره را می خواند. محمد بن ابی بکر پیش رفت و ریش عثمان را گرفت و گفت: ای نعثل (۲) ! خدایت خوار کرد. عثمان گفت، من نعثل نیستم، بلکه بنده خدایم و امیر مؤمنان. محمد گفت: معاویه و فلان و فلان کاری برای تو نساختند. عثمان گفت، برادرزاده ام ریشم را ول کن، اگر پدرت بود چیزی را که تو گرفته ای نمی گرفت. محمد گفت: اگر دیده بودت که این کارها را می کنی به تو اعتراض می کرد، کاری بیش از گرفتن ریشت نمی کنم. عثمان گفت،از خدا بر ضد تو یاری می جویم و ازاو کمک می خواهم. پس از آن محمد با تیری که به همراه داشت  به پیشانی او زد. کنانه بن بشر تیرهای که به دست داشت بلند کرد و بیخ گوش عثمان زد که تا گلوی او فرو رفت، آنگاه با شمشیر بزد و او را بکشت. ( صفحات ۸۷-۲۲۸۶ )

اگر ما روایتی که طبری از این ماجرا بدست میدهد را مقرون به واقع بدانیم باید اذعان کرد که مخالفین او طیف گسترده ای تشکیل می دادند بطوریکه حتی بعد از قتل اودر مدینه  کمتر افرادی حاضر بودند در کفن و دفن و نماز خواندن بر میت او شرکت کنند. . به صفحه ۲۳۱۶ جلد ششم کتاب تاریخ طبری توجه کنید:

عبدالله بن ساعده گوید: پس از آنکه عثمان کشته شد، دو روز همچنان ببود و نتوانستند دفنش کنند. آنگاه چهار کس او را برداشتند، حکیم بن حزام و جبیر بن مطعم و نیار بن مکرم و ابو جهم بن حذیقه،و چون جنازه را گذاشتند که بر او نماز کنند تنی چند از انصار بیامدند ونگذاشتند که بر او نماز کنند که اسلم بن اوس بن بجره بن ساعدی وابوحیه مازنی ازآن جمله بودند و نیز نگذاشتند در بقیع دفنش کنند.


۱- پسر ابوبکر صدیق خلیفه اول مسلمانان

۲- کفتار نر. نام مرد مصری درازریش و عثمان را نیز به سبب طول لحیه اش بدو تشبیه کردند وبدین لقب نامیدند.





۱۳۹۶ آبان ۱۹, جمعه


ترورمخالف حکومت اسلامی آخوندهای ایران درشهرلاهه هلند

 این بار جنایت و ترور توسط مزدوران حکومت اسلامی ایران در شهرلاهه  ( دن هاخ ) هلند به وقوع پیوست. شهر دن هاخ  هلند که ما ایرانی ها آنرا بنام لاهه می شناسم مرکز دیپلماسی کشور هلند است یعنی پارلمان این کشور در آن واقع شده است. شهر دن هاخ بعد از آمستردام دومین و یا سومین شهر بزرگ و پر اهمیت هلند به حساب می آید.این شهر تا محل اقامت من بندر رتردام حدود بیست دقیقه با قطار فاصله است .

 روز چهارشنبه ۱۷ آبان ساعت پنج  عصر آقای احمد مولی از رهبران اپوزیسیون جدایی طلب خورستان و استانهای جنوبی کشورمان  بنام [ جنبش آزادی بخش الاحواز] در حالیکه در شهر دن هاج در جلو منزلش ازماشین پیاده میشد و به طرف خانه اش می رفت بوسیله یکی از آدمکشان حکومت جور و جنایت اسلامی آخوندها ترور شد.

ضارب آقای احمد مولی که نقاب به صورت داشت از مرسدس بنز مشکی پیاده می شود با کلت کمری مجهز به صدا خفه کن از پشت سر یک تیر به سر آقا مولی شلیک می کند و پس از افتادن مقتول، قاتل دو تیر دیگربه سینه او شلیک  کرده تا مطمئن  شود که  آقای احمد مولی به قتل رسیده تا با خیال راحت پاداش خود را تا دینار آخر ازآخوندهای جنایتکار مطالبه کند.

مزدور و آدمکش حکومت آخوندی با همان بنز از صحنه قتل فرار می کند و پلیس هلند تا حال نتوانسته قاتل را شناسایی و دستگیر کند. این ترورو جنایت عریان نه آغار و نه پایان کشتار مخالفین  و نیروهای اپوزیسیون در خارج و یا در داخل کشور است. بی گمان بندناف این مولود نامیمون حکومت آخوندی از بدو تولد با قتل و کشتار بریده شده است.

پر واضح است که حکومت جهل و جنایت آخوندهای شیاد از همان ماههای ابتدایی استقرارش بر میهنمان حیات و مماتش به کشتن و حذف فیزیکی مخالفین اش گره خورده است. با یورش نظامیان و پاسداران به کردستان به دستور مستقیم خمینی  جلاد دراردیبهشت سال ۵۸ و کشتار واعدام مخالفین کرد در سنندج و مهاباد این کشتار پایان ناپذیر آغاز شد.

در پایان سال ۵۸ چهار تن از رهبران ستاد مرکزی شورای خلق ترکمن صحرا بنامهای توماج، مختوم، جرجانی و واحدی پس از دستگیری و شکنجه های شدید جسمی به قتل رسیدند. در ادامه این قتلها و کشتار در داخل کشور آخوندهای جنایتکار با استخدام تروریست‌هایی حرفه‌ای همچون انیس نقاش لبنانی تورترور و کشتار خود را به خارج کشور گسترش دادند.

براساس گزارشات خبری انتشار یافته، آخوندهای آدمکش بیش از ۴۰۰ نفر از مخالفین سیاسی  خود را در خاورمیانه، اروپا و آمریکا ترور کرده است.  این ترورها در کشورهای عراق، ترکیه، پاکستان، فرانسه، آلمان ، اتریش، سوئد،
 انگلستان، امارت متحده عربی، آمریکا، سوئیس، ایتالیا و قبرس انجام گرفته است.

در زیر به شماری از این ترورها در خارج کشور اشاره می کنیم.

عبدالرحمان قاسملو دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران، عبدالله قادری و فاضل رسول
صادق شرفکندی دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران
همایون اردلان نماینده حزب دمکرات کردستان ایران در آلمان
فتاح عبدلی نماینده حزب دمکرات کردستان ایران در اروپا
نوری دهکردی کارمند صلیب سرخ و فعال در امور پناهندگان ایرانی مقیم آلمان
شاپور بختیار آخرین نخست وزیر دوره پهلوی
شهریار شفیق پسر اشرف پهلوی
ارتشبد غلامعلی اویسی در ۱۸ بهمن ۱۳۶۲ در پاریس به همراه برادرش غلامحسین اویسی
فریدون فرخزاد، خواننده و شاعر
عبدالرحمن برومند رئیس هیئت اجرائی نهضت مقاومت ملی ایران
کاظم رجوی عضو شورای ملی مقاومت ایران
رضا مظلومان از اعضای سازمان درفش کاویانی
بیژن فاضلی فرزند رضا فاضلی بازیگر منتقد جمهوری اسلامی
علی‌اکبر طباطبایی سخنگوی سفارت ایران در آمریکا در دوران حکومت پهلوی

 آنچه مسلم است اینکه نظام دیکتاتوری دینی آخوندها با اعمال سیاستهای ضد بشری و ددمنشانه خود در چنان بن بست علاج ناپذیری  گرفتار آمده که چاره ای جز کشتار مخالفین خود در خارج و داخل، زندان و شکنجه معترضین در داخل کشور و به راه انداختن جنگهای مذهبی نیابتی در عراق، سوریه بحرین، عربستان، یمن و لبنان ندارند. پایان دادن به مصائب و جرم و جنایتی که حکومت اسلامی در این چهار دهه بر مردم بی پناه و ستمدیده میهنمان اعمال می کند جز از راه سرنگونی انقلابی آن و استقرار یک حکومت شورایی سوسیالیستی ممکن نیست.

۱۳۹۶ آبان ۱۴, یکشنبه

فراموشی امنیت می آورد.


فراموشی و امنیت درجمله کوتاه فوق واژگانی هستند که در پیوند با عملکرد انسانها در مواجه با موقعیتهای خاص اجتماعی معنا و مفهوم  واقعی خود را آشکار می کنند. با تأمل روی این جمله کوتاه بر آنیم که معنا و برداشت خود را ازواژه  فراموشی در این جمله به دست دهیم. ابتدا باید مشخص کنیم فراموشی نسبت به چه موضوعی و به بیان ساده تر به چه چیزی و عوامل تأثیر گذار در وقوع آنرا برشماریم.

انسانها در مسیر رشد واعتلا فکری خود با بسیاری مفاهیم و مقولات اجتماعی که کارکردی اجتماعی و ماهیتی انسان گرایانه  دارند برخورد می کنند. دموکراسی خواهی، مساوات طلبی و استبداد ستیزی از جمله این مفاهیم هستند. شناخت دقیق وعلمی از این مفاهیم از لحاظ نظری وپایبندی و تلاش عملی در راستای مادیت بخشیدن واستقرار آنها در جامعه از سوی بسیاری از انسانهای اندیشمند و متفکر بعنوان ارزشهای والای انسانی تلقی می گردد.

نیت ما از طرح  مساله فراموشی دقیقاً درارتباط با همین موضوعات و مفاهیم است و آن امنیتی که به تبع آن ایجاد می شود ماحصل همین فراموشی نسبت به این موضوعات است. عوامل متعدد و گوناگونی در فراموشی این موضوعات از سوی عده ای از انسانها مؤثراست که در زیر بطوراجمالی به دوعامل مهمتراشاراتی می کنیم.

یکی از عوامل تأثیر گذار در فراموشی این موضوعات برمی گردد به میزان شناخت و دانش ما نسبت  به این مفاهیم، چنانچه می دانیم اگرعلم و درک افراد نسبت به این موضوعات به میزانی باشد که این مفاهیم را بعنوان معیار و ارزشهای پربهاء برای آنان جلوه کند مسلم است که آنها تحت تأثیر این شناخت و باورعمیق به جد و جهد فزاینده ای دست می زنند تا در استقرار این ارزشهایی انسانی در جامعه نقش داشته باشند. پس نازل بودن سطح شناخت و درک افراد ازاین مفاهیم درفراموشی آنان می تواند تأثیر گذار باشد.

عامل دیگری که شاید تأثیر آن ازعامل فوق گاهاً بیشتر باشد، خاستگاه طبقاتی افراد است. نقش اجتماعی افراد در مناسباتی اقتصادی می تواند به تلقی خاص آنان ازاین مفاهیم منجر شود. فردی که بلحاظ طبقاتی جزء لایه های مرفه و متمول جامعه است و ازرفاه و امکانات مادی روزافزون برخورداراست طبیعی است که تلقی اش نسبت به مفاهیمی همچون دموکراسی و برابری خواهی با افراد که جزء طبقات زحمتکش و کم درآمد جامعه هستند متفاوت خواهد بود، گرچه ما در مواردی شاهد ترک جایگاه طبقاتی خود توسط افراد بورژوا وملاک جامعه و پیوستن آنان به صفوف طبقات پايين جامعه بوده ایم.

وابستگی افراد به اقشار مرفه و پردرآمد جامعه ازعوامل بسیار مهم فراموشی نسبت به مفاهیم انسانی است که در بالا به آنها اشاره کردیم. امنیتی که افراد این طبقه مرفه ازآن  برخوردارند وابستگی تام به خاستگاه طبقاتی آنان دارد و مسلم است که این افراد با چنگ و دندان ازموقعیت و جایگاه طبقاتی خود محافظت خواهند کرد.


۱۳۹۶ آبان ۱۰, چهارشنبه

در سوگ نویسنده کودکان محروم و ستمدیدگان

کی برمی‌گردی داداش جان؟ [۱]

داداش  جان مهربان و متواضع کودکان جایی رفته که دیگر محال است برخیزد و بر بگردد. داداش جان کودکان پابرهنه، داداش جان خوب و بی تکلف روشنفکران زندانی و پاک ترین، دردمند ترین و صمیمی ترین نویسنده اهالی مضطرب کتابخوان میهنمان امروز دوشنبه هشتم آبان ۱۳۹۶با نوای مرغ سحر به خاک سپرده شد. 

در سوگ اندوهناک علی‌اشرف که شرف قلم و مورد حرمت جویندگان خرد و اندیشه ورزیمیهنمان  بود یک دقیقه سکوت می کنیم و به یاد می آوریم، عشق وعلائق  آتشین و سترگ او به آزادی به عدالت اجتماعی و تنفر جسورانه اواز سلطه گری و خودکامگی آخوندهای پلشت.

یادش همیشه جاوان باد.

در ادامه نظر عده ای از نویسندگان و دوستان زنده یاد درویشان و در پایان نوشته خودم در باره او که حدود یکسال قبل در همین فیسبوک نشر داده ام .



فرخنده حاجی‌زاده (نویسنده) 

علی اشرف درویشیان را این گونه معرفی کرد: علی اشرف درویشیان انسانی آزاده، عدالتخواه و برابری طلب بود و که به راستی نماد تعهد درستی در ادبیات محسوب می‌شود.

فریبرز رئیس دانا 

 ما یک نویسنده محرومان داریم و آن هم علی‌اشرف درویشیان است. هرگز تا زمانی که زنده بود از گفتن از فقر و محرومیت و ستم در آثارش دست نکشید و مطمئنا نمود این مسائل در آثار او بی نتیجه نخواهد بود. تا زمانی که فقر و تبعیض وجود دارد؛ علی‌اشرف درویشیان و آثارش نیز ضرورت دارد.

ناصر زرافشان

درویشیان با تمام آثارش افشاگر نابرابری‌ها فاصله طبقاتی و ستمی بود که به توده جامعه روا می‌شد. او در آرزوی عدالت اجتماعی و از بین رفتن نابرابری‌ها بود و آزادی عدالت را لازم و ملزوم یکدیگر می‌دید. واقعیت هم این است که بدون برابری آزادی مفت نمی‌ارزد و بدون عدالت اجتماعی دموکراسی ارزشی ندارد و عوامفریبانه است.

فرج سرکوهی 

 "سرطان بر جسم او پیروز شد. سرطان سانسور و استبداد شاهی و اسلامی و خوره بی عدالتی اما از او شکست خورد. در این جنگ این او بود که با آثار خود و با زندگانی خود پیروز شد."

 در زلالی و صمیمت به صمد شباهت می برد و گاهی بوی او را می داد برای من. یادها در ذهنم رژه می روند و زخم ندیدن او در این سال های تبعید ،دست در دست غم رفتن او، در جانم ریشه می دواند.

اکبر معصوم بیگی

همه‌ زندگی‌‌اش در پهنه فرهنگ و پیکار برای آزادی و برابری گذشت. چنان‌که خود در جایی گفته است «چریک مسلّح نبودم، چریک فرهنگی بودم.» سکوت نمی‌‌توانست. با مماشات و پشت‌‌هم‌‌اندازی بیگانه بود. پیوسته در تکاپوی آزادی بود. صراحت لهجه‌‌اش گاه تا اعماق می‌سوزاند. اما فقط تلخ نبود.


  منصور یاقوتی

پدیده تعهد ادبیات به اقشار فرودست که خصیصه آثار درویشیان بود، آن روزها پدیده‌ای جهانی بود. ما «پابرهنه‌ها» را داشتیم با ترجمه احمد شاملو و در ادبیات روسیه هم از لئون تولستوی تا داستایوفسکی و چخوف همه در زمره این نوع ادبیات قرار داشتند.

رضا خندان مهابادی 

علی‌اشرف تکه‌ای مجسم از آرمان‌ها و باورهایش بود. خیلی کسان هستند که آرمان‌ها و آرزوهای قشنگ دارند و اتفاقاً هم مطابق آنها رفتار می‌کنند و با آنها منطبق هستند اما اندک‌اند آنهایی که‌آرمان‌هایشان جزئی از شخصیت‌شان باشد. علی‌اشرف یکی از این آدم‌ها بود.

۱- نام کتابی از شادروان علی اشرف درویشیان

*******************************************


دوشنبه پانزدهم شهریور ۱۳۹۵

[ علی اشرف درویشیان، نویسنده ای از جنس مردم ]

وظیفه ادبیات این است که به انسانها کمک کند تا خود را بشناسند و به خود اعتماد پیدا کنند. هنرمند می تواند موجب همبستگی و اتحاد انسانها گردد.
ماکسیم گورکی
درویشیان در مصاحبه ای می گوید: هدفم از نوشتن برای کودکان این بود که خودباوری را در آنها نیرو بخشم و زندگی سخت و توانفرسای آنها را به آنان نشان دهم و با نشان دادن تضاد طبقاتی بین تنگدستان و ثروتمندان آنها را به طور جدی به مبارزه با بیداد وستم فرا بخوانم.
همان گونه که درویشیان خود اذعان می کند، با خواندن کتابهای او، ما هم به این حقیقت پی می بریم که اوآنچه در بیان به آن متعهد و پایبند است، در عمل اثبات کرده است. روایتهای که درداستانهای کتابهای ازاین ولایت، آبشوران، سلول۱۸، فصل نان و رمانهای سالهای ابری و درشتی، بازگو می کند حقیقت مسلمی که نویسنده با عشق و شیفتگی ستایش برانگیزی به آن گردن نهاده به وضوح به ما نشان می دهد.
علی اشرف در جایی می گوید: وقتی درسال ۴۷ صمد بهرنگی بهترین غریق ارس جاودانه شد، دریافتم که بلحاظ پاره ای تعلقات سیاسی و ادبی تشابهاتی با خالق [ ماهی سیاه کوچولو ] دارم. دوست داشتم بتوانم در نویسندگی راه صمد را ادامه دهم و همه تلاش من تا امروز برای رسیدن به این منظور بوده است.
درویشیان مانند بسیاری از نویسندگان بزرگ جهان از محیط اجتماعی و جائیکه زندگی مشقت بار، پر درد و مصیبت خود را درآن گذرانده است، الهام گرفته و صادقانه ودردمند ازدرد و مصیبتهایی که در دوران نکبت بار صدرات شاه و شیخ برستمدیدگان رفته است، نوشته است.
او در کتابهایش انسان دوستی، آزاداندیشی و تجربه های تلخ زندگی را به هنرمندانه ترین شیوه به خوانندگانش منتقل می کند.

درویشیان حدود هشت سال در روستاهای غرق در فلاکت کرمانشاه و گیلانغرب معلمی کرده است. در سال ۱۳۴۵ وارد دانشگاه تهران می شود و دررشته ادبیات فارسی تحصیل می کند. استاد ادبیات او، سیمین دانشور همسر جلال آل احمد در مصاحبه ای در مورد دانشجویش درویشیان می گوید: هر از گاهی اورا با موهای ماشین شده در کلاس می دیدم و بعد که می پرسیدم، معلوم می شد که توسط ساواک دستگیر و موهایش را کوتاه کرده اند.
علی اشرف جوان و پرشوردر مقابل نابرابری و فقر و ظلمی که برمردمش تحمیل می شد نمی توانست سکوت کند. شعله های آتش فروزان آگاهی و آن تعهد سترگ اجتماعی که در او زبانه می کشید او را به سوی فعالیت سیاسی، نوشتن و چاپ کتابهایش ترغیب می کرد.
درویشیان در سال ۱۳۲۰در کرمانشاه قدم به دنیای خاکی گذاشت. نویسندگی را از جوانی آغاز کرد. بخاطر فعالیت سیاسی و چاپ کتابهایش ۶ سال از بهترین سالهای جوانی اش را در زندان گذراند وازادامه شغل معلمی و تحصیل اودردانشگاه جلوگیری به عمل آمد . او اکنون یکی از اعضای اصلی ومؤثر کانون نویسندگان ایران است. او تا حال صاحب چندین جوایز ارزشمند ادبی از جمله جایزه بنیاد شادروان گلشیری، سازمان دیده بان حقوق بشر و جایزه ادبی جشنواره فرهنگی گل آویز کردستان عراق شده است.

آثار درویشیان به زبانهای فرانسوی، آلمانی، سوئدی، عربی و روسی ترجمه شده است. این نویسنده مردمی و متواضع اکنون دوران کهولت اش را سپری می کند اما، همچنان می خواند، می نویسد و مسافرت می کند.
ادبیات داستانی ما نویسندگان فرهیخته و تأثیر گذار بسیاری داشته است که قدر مسلم در زمانه ما درویشیان یکی از آنهاست.

با آرزوی ماندگاری هر چه بیشتر برای او