۱۳۹۷ تیر ۲۷, چهارشنبه

دین و نقش آن در جامعه‌های نخستین
در تمدن‌های نخستین، مذهب و تشکیلاتِ آن نقشی اساسی در جامعه بر عهده داشتند. دین، علمِ عصر جادو بود. عالمانِ دین یعنی جادوگران، کاهنان و پادشاهان، چگونگی کارکرد طبیعت را برای مردم تفسیر می‌کردند. هم‌آنان بودند که به زندگی خدایان تکامل بخشیدند، دنیای پس از مرگ را کشف کردند، حکومتِ شاهان را توجیه می‌نمودند، از قوانین حکومتی احکام آسمانی ساختند تا انسان‌ها را مجبور به اطاعت از دستورات خدا کنند.

دین در عین‌حال نقش سازندگی داشت. مردم را در بنای ساختمان‌ها، راه‌سازی، شبکه‌ها‌ی آبرسانی، تهیه‌ی غذا و دیگر امور جمعی سازماندهی می‌کرد. دین، نیای علم است، خلق هنر و ادبیات را نیز مشوق بود. دین به فرمانروایان و شاهان به عنوان نمایندگان خدا قدرت می‌بخشید و از این طریق شریکِ قدرت بود.

به طور کلی، دین در تکوین تمدن‌های باستانی نقش داشت. تمدن اما خود امری مقدر نبود، دلیل این‌که؛ در همه‌ی جوامع هم‌زمان اتفاق نیفتاد، می‌توانست اصلاً اتفاق نیفتد، چنان‌چه اکنون نیز جوامعی نامتمدن با ادیانی از عصر جادو در جهان فراوان است.

تمامی کوشش‌های مردم میانرودان در زندگی، با دین در رابطه بود. دین، جهان را برای آنان توجیه و تفسیر می‌کرد، به شک‌های دنیاشناسی آنان پاسخ می داد. ایزدشاهان به عنوان نمایندگان خدایان با انسان‌ها در رابطه بودند، بر آنان حکم می‌راندند. به روایتی دیگر؛ از این‌طریق مردم در سیاست، امور نظامی و حقوقی سازمان داده می‌شدند. ذهنِ خلاقه‌ی مردم نیز در رابطه با دین، هنر و ادبیات خلق می‌کرد. به طورکلی، هستی نمی‌توانست بدون حضور دین سامان گیرد. اگر جنگی در زمین بین دو قوم در می‌گرفت، به حتم خدایان دو قبیله آن را از آسمان‌ها هدایت می‌کردند، اگر بلایی طبیعی رخ می‌داد، خدایان در نزول آن دست داشتند، و اگر موفقیتی نصیب می‌گشت، حتماً اراده‌ای مافوق لطف کرده بود.

مردم میانرودان فکر می‌کردند، بشر به اراده خدایان زاده می‌شود، پس باید هم‌آنان را خدمتگزار باشد. نخستین آدم در باور سومریان از گلِ رُس آفریده شده است و بعد خدا دل را در سینه‌ی او قرار داد. خون رگ‌های انسان خون قربانی‌ی اهدایی خداست. کاهنان در همین رابطه خون قربانی را مقدس می‌داشتند. بز، گاو و گوسفند قربانی می‌شدند تا خون آن‌ها در باروری‌ها و بلاگردان‌ها به‌کار گرفته شوند. 

کاهنان و شاهان هر آن‌چه بر مردم روا می‌داشتند، آن را اراده خدا می‌دانستند و اگر به شکلی گرفتار می‌آمدند، با خدایان در نهان مشورت می‌کردند، زیرا خدایان نامرئی بودند و هر کس نمی‌توانست به دیدار آنان موفق گردد و یا صدایشان را بشنود.

در جهان باستان "شاهان از چندین لحاظ و نه فقط به عنوان کاهن، یعنی واسط بین انسان و خدا، بل‌که خود به عنوان خدا حرمت داشتند و می‌توانستند موهبت‌هایی را به رعایا و بندگانشان ارزانی دارند که معمولاً دور از دسترس آدمیان فانی پنداشته می‌شد و اگر بدست‌آمدنی باشد فقط با نیایش و پیشکش قربانی برای نیروهای فوق‌بشری و نامرئی بدست میآید."[۲]

هر وجودی از هستی به خدایی پیوند داده می‌شد؛ آب، آتش، آسمان. آب و زمین و... جهانِ خوب و بد، خدایانِ خوب و بد می‌آفرید. خوب‌ها خوشی و شادی و برکت می‌آفریدند و بدها مرض و طوفان و سیل و مرگ. در پس هر خدایی روحی کشف می‌شد که کاهنان و جادوگرانِ قبیله می‌توانستند طی آیین‌هایی، آدمیان را از شرّ روح‌های خبیث دور دارند.

هر کوشش آدمی را در زندگی، خدایان رقم می‌زدند. آنان قادر و آمر بودند و انسان‌ها مطیع. اکنون که به خدایان مردم میانرودان می‌نگریم، در وجود آنان بدخواهی، هوسبازی، کینه‌جویی را همراه با مهر و محبت، باهم می‌بینیم. خدایان گاه بوالهوس‌اند و گاه مهربان. طبیعی‌‌ست برای عده‌ای از مردم نیز می‌توانست این رفتار دوگانه پرسش‌برانگیز باشد و این‌که؛ خدایان از من چه می‌خواهند؟ برای خشنودی آنان منِ بنده چه باید بکنم؟ به نظر می‌رسد که آن‌ها نمی توانستند پاسخی برای این پرسش‌ها بیابند، پس می‌پذیرفتند که در اراده خدایان باید رمزی آسمانی نهفته باشد. چنین تشویش‌هایی در برابر جهان اسرارآمیز همیشه برای انسان خاکی به عنوان یک معما، هستی او را در چنگِ خویش داشته است.[۳]

مردم میانرودان به فرامین شاه به عنوان احکام آسمانی می‌نگریستند که خدا از طریق شاه به مردم ابلاغ می‌نمایند و شاه مسئول اجرای این قوانین بود. شکلِ مدون آن را می‌توان در "قانون حمورابی" (۱۷۵۰ تا ۱۷۹۲ پیش از میلاد) یافت که در سال ۱۹۰۱ توسط باستان‌شناسان فرانسوی کشف شد. حمورابی در این لوح‌ها مدعی‌ست که این قوانین از سوی خدایان نازل شده‌اند و هر کسی که از آن‌ها سرپیچی کند، دشمن خدا خواهد بود.[۴]

این لوح‌ها از سویی دیگر بخش بزرگی از چگونه زیستن آدمیان را در آن سال‌ها بر ما آشکار می‌کنند. طبق همین قوانین است که می‌بینیم زنان در آن جامعه در مرتبه‌ای پایین‌تر از مردان قرار داشتند، با این‌همه مردان مجاز به آزار زنان و کودکان نبودند. خانواده را استحکامی بود و هر زناکاری را مجازات اعدام تهدید می‌کرد. سرقت و شهادت دروغ مجازات اعدام داشت. مقررات تجارت و روابط بازرگانی نیز در آن دیده می‌شود. جامعه میانرودان بر طبقات استوار بود.[۵]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر