۱۳۹۶ فروردین ۱۲, شنبه

نصرحامد ابوزید متفکرو قرآن شناس

نصر حامد ابوزید پژوهشگر آزاداندیش و مفسر انسانی قرآن در سال ۱۹۴۳ در روستای نزدیک شهر طنطا در کشور مصر دیده به جهان گشود. پدرش ازستایشگران محمد عبده بود. محمد عبده از پیشگامان فهم نوین اسلام و به ویژه نگریستن به قرآن به مثابه متن ادبی  است. ابوزید نوجوان در۱۳ سالگی به جرم حمایت از گروه اخوان المسلمین مصربه زندان افتاد.

نصر حامد در ۲۰ سالگی امام جماعت مسجد روستای زادگاهش شد. او در سال ۱۹۸۱ با درجه دکترا دررشته زبان و ادبیات عرب از دانشگاه قاهره فارغ التحصیل شد.  ابوزید در۴۹ سالگی با ابتهال یونس استاد زبان فرانسه دانشگاه قاهره ازدواج کرد.

ابوزید متفکر و پژوهشگردر سال ۱۹۹۵ به دنبال انتشار چندین کتاب و مقاله در حوزه قرآن پژوهی از سوی مفتیان مصری مرتد اعلام شد و  طبق معمول با استناد به احکام اسلامی درخواست طلاق همسرش ازدادگاه کردند که بعد ازچندین ماه دراثر  اعتراض مجامع حقوق بشری، دادگاه ابوزید را تبرئه کرد. به دنبال دادگاهی شدن ابوزید اوازطرف گروه جهاد اسلامی مصر به رهبری ایمن الظواهری به مرگ تهدید شد.

نصر حامد ابوزید ناچار دراثر تهدید گروهای اسلامی و عدم امنیت جانی و شغلی تن به تبعید داد و سالها در دانشگاههای اسپانیا و هلند تدریس کرد. ابوزید پس از ۶۷ سال عمرکه ۲۰سالش در تبعید گذراند درحالیکه استاد دانشگاه یکی از شهرهای هلند بنام لیدن [ leiden ] بود در سال ۱۹۱۰ چشم از جهان فرو بست.

نظرات نصرحامد ابوزید:
قرآن کلام محمد است.

 -  برای مومنان حتی کاغذ این کتاب هم مقدس است. اما برای من به عنوان یک محقق، این کتابی است که عده‌ای درساختن‌اش مشارکت داشته‌اند. من شاهد دریافت هیچ کلمه‌ای توسط محمد از سوی خدا نبوده‌ام. من به عنوان یک مسلمان فقط شاهد گزارش محمد از مواجه او با خدا هستم. می‌توان مسلمان‌ها را متقاعد کرد که این کتاب محمد است.

- قرآن عثمان هم فتح و کسر و ضم نداشت و نقطه گذاری وعلامت گذاری آن سال‌ها طول کشید. بنابرنظر مسلمان‌ها این کار حداقل ۷۰ سال طول کشیده است و لذا می‌توان انتظار داشت که برخی آیات حذف و برخی آیات افزایش پیدا کرده باشد. مثلا شیعیان معتقدند که آیات مربوط به علی از مصحف عثمان حذف شده است.

 - کسانی که می‌گویند برخی از آیات قرآن قبل از بعثت پیامبر وجود داشته، باید بدانند که آیات از خلاء بیرون نیامده است. فرهنگ عربی قبل از اسلام، اعتقادات و فرهنگ آن دوره و نظام حقوق و کلامی‌اش در متن مشهود است، اگر این طور نبود، اعراب قرآن را نمی‌فهمیدند. چنین عناصر فرهنگی این فرایند ارتباطی را ممکن می‌ساخت.

- ما باید بین اعتقادات مردم عادی و اعتقادات محققین  تمایز قائل شویم. اعتقادات مردم را به عنوان مبنای وثاقت وحی مطرح کردم. اما به نظر من، قرآن یک محصول فرهنگی شامل بسیاری ازاعتقادات پیش ازاسلام، حتی انجیل است. این پیشینه فرهنگی بسیار مهم است. معتقدان تمام قرآن را وحی می‌دانند، اما محققان نه.

نظردیگران درباره شخصیت وآرا وافکارنصرحامد ابوزید:

ابتهال احمد کمال یونس درباره همسرش می گوید:

در جهان اسلام بطورخاص ودرسراسر جهان بطورکلی، پژوهشگران بسیاری در حوزه مطالعات قرآنی هستند که اهمیت و احترام فراوانی برای مطالعات و پژوهشهای ابوزید قائل اند. گمان دارم که بهترین راه برای حرمت نهادن به ایوزید آن است که این پژوهشگران راهی را که او آغازید پی بگیرند.

 محمد جواد اکبرین دين‌پژوه و روزنامه‌نگار ايرانىِ ساكن فرانسه می گوید:

«من به صراحت عرض می کنم. کلید ویرانی بنای جمهوری اسلامی درآثار نصر حامد ابوزید و پیروان او نهفته است. جمهوری اسلامی بنای خود را بر بستر ضعف های جامعه بنا کرده است. معنی سخنم اینست که برخلاف کسانی که تصور می کنند که جمهوری اسلامی با همه ویژگی های استبدادی که دارد بنیاد بسیار محکمی است، من گمان می کنم بیشتر از اینکه جمهوری اسلامی محکم باشد، جامعه ضعیفی داریم که در بستر این جامعه ضعیف جمهوری اسلامی قوی به نظر می آید.

محمدرضا نیکفر، پژوهشگر فلسفه می گوید:

«کاش جهان اسلام ده ها تن ابوزید داشت و اینقدر زیاد داشت که نمی توانستند دیگر آنها را تکفیر کنند، اخراج کنند و حکم قتلشان را بدهند. متاسفانه هنوز تعداد کسانی مثل ابوزید کم هستند. کسانی که آگاهی و شجاعت داشته باشند تا نظراتشان را بیان کنند و بگویند این متن قدیمی، این متن سنتی را، این متنی که در کانون یک دین نشسته به این صورت می فهمم ودراین فهم خود در عصر کنونی ودرکل تاریخ تنها نیستم ومی شود اینگونه فهمید وبا فهمی به صورتی دیگرجهانی بهترداشت وبه تفاهم بیشتری رسید.»

محسن کدیور درباره دیدگاه های نصرحامد ابوزید می گوید:

اوبه جای اینکه ازکلمه تفسیراستفاده کند کلمه تاویل را انتخاب می کند. تفاوت تاویل وتفسیردرادبیات ابوزید دراینست که در تاویل به نظر او مهمترین سهم از آن عقل است و نه نقل. اوتفسیر را نقلی می داند و تاویل را عقلی. این نکته در اندیشه ابوزید بیش از بقیه موارد مورد استفاده واقع شده. اینکه متن قرآن از لحظه قرائت پیامبر از نص الهی به نص انسانی و قابل فهم تبدیل می شود. او معتقد است که حتی فهم پیامبر از قرآن، مقدس نیست. یک فهم است. یک فهم بشری است. نکته ای که اشاره کردم از جمله مهمترین مواردی است که مورد استفاده مفسران سنتی و فقهای الازهر و برخی عالمان سنتی ایران واقع شده.»


این آثار از ابوزید به فارسی ترجمه شده است:

معنای متن:پژوهشی در علوم قرآن، ترجمه مرتضی کریمی نیا (طرح نو، چاپ‌های متعدد)

رویکرد عقلانی در تفسیر قرآن، ترجمه احسان موسوی خلخالی (نیلوفر، ۱۳۹۱)

چنین گفت ابن عربی، ترجمه احسان موسوی خلخالی (نیلوفر، ۱۳۹۱)

دایره‌های ترس، ترجمه هدی عوده تبار (رخداد نو، ۱۳۸۹)

نقد گفتمان دینی، ترجمه حسن یوسفی اشکوری و محمد جواهرکلام (یادآوران، ۱۳۸۳)
متن، قدرت، حقیقت، ترجمه احسان موسوی خلخالی(نیلوفر،1394)

نوآوری، تحریم و تاویل: شناخت علمی و هراس از تکفیر،ترجمه مهدی خلجی(آموزشکده توانا،1392)

محمد(ص)وآیات خدا: قرآن و آینده اسلام،ترجمه فریده فرنودفر(نشر علم،1393)

براساس روایات مکه نماینده‌ای (ظاهراٌ عمرو بن عاص) به حبشه می‌فرستد تا با طرح این ادعا که پناهجویان مسلمان مشتی متمرد و شورشی‌ علیه قوانین قبیله‌ای هستند و در نتیجه حمایت از آنان جایز نیست، نجاشی را علیه آنان تحریک کند. نماینده قریش برای این که احساسات دینی نجاشی را علیه این متمردین تحریک کند مدعی شد که اینان دین جدیدی اختراع کرده اند که مسیح را کوچک می‌شمارد. هنگامی که نجاشی از مسلمانان در باره این اتهام پرسید، یکی از ایشان برخاست و سوره مریم را از روی صحیفه‌ای از قرآن که با خود داشتند قرائت کرد. براساس آن چه در گزارشات تاریخی آمده است، نجاشی درحالی که اشک بر محاسنش جاری بود به آیات قرآن گوش می‌داد. نماینده قریش ناکام ماند و مسلمانان تا زمان شنیدن خبر مهاجرت پیامبر به همراه یارانش به مدینه از حمایت نجاشی برخوردار بودند.


به این ترتیب نصارای معتقد به الوهیت مسیح، کافر و یا مشرک قلمداد شدند و راهی جز پرداخت جزیه به صورت حقارت‌بار«عن ید و هم صاغرون» نداشتند. حقیقت نهایی بر محمد و ابراهیمی نازل شده بود که هریک از دو گروه یهودیان و مسیحیان ادعای انتساب به وی را داشتند اما او نه یهودی بود و نه نصرانی بلکه حق‌گرایی مسلم بود. و چگونه می توانستند در باره ابراهیم مجادله کنند در حالی که تورات و انجیل بعد از او نازل شده بودند.(آل عمران:‌ ۶۴- ۶۷)
شاید تأکید بر این نکته مهم باشد که قرآن هرگز در صدد به رسمیت نشناختن کتاب‌های عهد قدیم(تورات) و عهد جدید(انجیل) و الغا یا محو آن‌ها برنیامد، بلکه برعکس تأکید می‌کند این دو همانند قرآن «وحی» نازل شده از سوی خداوند هستند و آن چه را که این دو کتاب آورده‌اند تصدیق می‌کند. نیازی به گفتن ندارد که قرآن از انجیل واحد سخن می‌گوید نه از اناجیل، امری که برای تحلیلی عمیق‌تر از گفتار قرآنی نیازمند تحقیق است. قرآن به آن اندازه که از تحریف عبارات کتب مقدس از مواضع خود – که به تفسیر و تأویل ناصواب اشاره دارد-، سخن می‌گوید، طعن و خرده متوجه کتب مذکور نمی کند. بنابراین اتهام متوجه یهود و نصاراست و نه متوجه یهودیت و نصرانیت به عنوان دین و نه متوجه کتاب‌های مقدس این دو دین. این امر ما را به مناقشه در گفتاری میکشاند که مضمون آیه هفتم سوره آل عمران را تشکیل می‌دهد. آیه‌ای که آیات قرآن را به محکم و مشابه احاله می‌دهد و چنان که پیش از این گفتیم، متکلمان پایه‌های تأویل‌گرایی خود را بر آن بنا کرده‌اند.

مسئله دیگر در عقاید نصاری که به نظر می‌رسد قرآن با آن به مخالفت برخاسته‌است، مسئله «مصلوب شدن» است، زیرا همه مسلمانان اعم از عوام و خواص ایشان به صلیب کشیده شدن مسیح را انکار و بر رحلت عادی او تأکید می‌کنند.در نظر مسلمانان انکار به صلیب کشیده شدن مسیح با رفتن او به آسمان هیچ تعارضی ندارد: «إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسى‏ إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَّ وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذینَ کَفَرُوا إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَهِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فیما کُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُونَ»(آل عمران: ۵۵) (آنگاه که خداوند گفت: اى عیسى، من تمام‏گیرنده و بردارنده توام به سوى خود و پاک‏کننده توام از آنان که کافر شدند و کسانى را که از تو پیروى کردند تا روز رستاخیز بالادست آنان که کفر ورزیدند قرار خواهم داد. سپس بازگشتتان به سوى من است، پس در آنچه اختلاف مى‏کردید میان شما داورى خواهم کرد.)به نظر من قرآن خود را درگیر بحث انکار یا اثبات مصلوب شدن مسیح نکرده است. سیاق خطاب قرآن در این آیه سیاق جدل با یهود در دو عقیده است، اول تهمت و افتراء بزرگی که متوجه مریم کرده بودند و دفاع از او و دوم ادعای ایشان مبنی بر کشتن عیسی پسر مریم. قرآن این ادعا را به وضوح و به شکلی جدلی رد می‌کند «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُم‏»(نساء :‌۱۵۷)(و حال آنکه نه او را کشتند و نه بر دار کردند بلکه برایشان مشتبه شد)



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر