آیا رسول خدا اشتباه می کرد؟
در ارتباط با خطا ناپذیری وعصمت پیغمبر مسلمانان درطول عمرش بین علمای اسلام و پژوهشگران علوم دینی اختلافات فاحش وجود دارد. اکثریت علمای شیعه به عصمت و نفی اشتباه و خطا در نزد فرستاده خدا و امامان اذعان دارند. آنها خاطی و گناهکار بودن پیامبر را خلاف نص صریح قرآن مبنی برصالح پنداشتن محمد ارزیابی می کنند. علما، مفسرین و تاریخ نویسان اهل سنت مواردی غیرازگفته های فرستاده خدا که ازطریق وحی نازل شده و در قرآن آمده را خطاپذیرمی دادنند و گناهکاری پیغمبر را در طول عمرش انکار نمی کنند. به بیان ساده این دسته ازعلمای اسلام غیرازمواردی که به پیغمبر وحی شده قائل به سهو و گناهکاری اوهستند.
با هوده خواهد بود قبل ازاثبات این قضیه یادآوری کنیم اصولأ فردی که ازقبل بدون تفکروتعمق درقرآن، احادیث و تاریخ اسلام به خطاناپذیری و عصمت فرستاده خدا باور دارد بسیار مقرون به واقع است که ازروی تعصب به تفسیروتأویلهای غیرواقعی از قرآن متوسل شده تا خدشه ای به اعتقادتش وارد نشود،یعنی همان عمل ناصوابی که آخوندهای شیاد ودروغگوی حاکم مرتکب می شوند.
در زیربا استناد به پاره ای ازآیات قرآن ومطالبی که دراین خصوص درکتاب های تاریخ معتبرابن هشام وطبری آمده است، تلاش می کنیم اشتباه محمد را اثبات کنیم.
در پیوند با این مستندات شاید لازم باشد مختصرأ توضیح دهیم که همانطور که بسیاری ازمطالبی که دال بر خطاپذیری و گناهکاری رسول خدا بوده به مرورازکتابهای تاریخ اسلام حذف شده به اعتراف بسیاری ازاسلام شناسان آیاتی درمورد سنگسار و موضوع غرانیق ازقرآن برداشته شده است.
۱- سوره التوبه آیه۴۳
عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبينَ
خدايت ببخشايد، چرا پيش از آنكه [حال] راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان را بازشناسى، به آنان اجازه دادى؟ در این آیه خداوند از پیامبر اشکال می گیرد که چرا اجازه دادی قبل از اینکه راستگویان و دروغگویان مشخص شوند آنها که نمی خواهند به جنگ نیایند.
۲- سوره الم نشرح آیات ۱تا ۳
الم نشرح لک صدرک و وضعنا عنک وزرک الذی أنقض ظهرک
گفته اند «وزر» به معنای گناه است و خداوند فرمود: ای رسول، آیا ما نبودیم که گناه تو را آمرزیدیم؟ و این دلیل بر این است که پیامبران از گناه مصون نیستند.
۳- سوره عبس آیات ۱-۲...
عبس وتولی أن جائه الأعمی ومایدریک لعله یزکی... فأنت له تصدی وما علیک ألا یزکی... فأنت عنه تلهی کلا إنها تذکرة
چهره در هم کشید و روی برتافت، از اینکه نابینایی به سراغ او آمده بود، تو چه می دانی شاید پاکی و تقوا پیشه کند، یا متذکر گردد و این تذکر به حال او مفید باشد، اما آن کس که توانگر است، تو به او روی می آوری، در حالی که اگر خود را پاک نسازد، چیزی بر تو نیست... .
طبری می گوید که مقصود در این آیات عبدلله ابن ام مکتوم است و ازعایشه، ابن عباس روایاتی را ذکر می کند که: روزی پیغمبر با بزرگان کفار و مشرکان نشسته بودند و می خواستند آنها ایمان بیاورند، در میان صحبت حضرت، شخصی نابینا وارد مجلس شد و مطلبی را در مورد آیه ای از قرآن پرسید و بر این عمل خود اصرار می کرد و باعث قطع شدن کلام پیغمبر شد. حضرت ناراحت شد و از او روی گردانید و قیافه ای گرفت و دیگر اعتنایی به او نکرد. آن گاه این آیات نازل شد و پیغمبر اکرم (ص) را مورد عتاب قرار داد.
۴- سوره تحریم آیه ۱
یا أیها النبی لم تحرم ما أحل الله لک تبتغی مرضات أزواجک والله غفور رحیم
ای پیامبر، چرا چیزی را که خداوند حلال کرده است، به خاطر خشنود ساختن زنانت بر خود حرام می کنی و خدا آمرزنده و مهربان است.
گفته اند که پیغمبر روزی پیش یکی از همسران خود شربت عسل نوشید و بعد برای دیدار همسران دیگر (حفصه، عایشه) رفتند که آنها به حضرت گفتند: بوی بدی می دهی.وقتی محمد این را شنیدند، شربت عسل را بر خود حرام نمود
۵-حکایت عایشه همسر رسول خدا ( قضیه عایشه و صفوان )
عایشه می گوید: سید( پیغمبر ) در حق من متغیر شده بود و چنان که عادت وی بود که وقتها مرا پرسشی کردی چون مرا رنجوری پیش آمدی یا درد سری و این بار، نه چنان و هیچ لطفی نمی کرد.( تاریخ ابن هشام( محمد ابن اسحاق ) صفحه ۳۹۵)
۶- آیات شیطانی [ ماجرای غرانیق به نقل ازتاریخ طبری ]
«وَ النَّجْمِ إِذا هَوى، ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى، وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى (سوره النجم آیات ۱-۳ )» يعنى: قسم به آن ستاره وقتى كه فرو رود كه رفيقتان نه گمراه شده و نه به باطل گرويده است، و نه از روى هوس سخن مىكند. و چون به اين آيه رسيد كه: أَ فَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى، وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى ( سوره النجم آیات ۱۹ تا ۲۰) يعنى: مرا از لات و عزى، و منات سومين ديگر، خبر دهيد.
شيطان بر زبان وى انداخت كه تلك الغرانيق العلى و ان شفاعتهن لَتُرتَجى.
يعنى اين بتان والا هستند كه شفاعتشان مورد رضايت است.
و بعد ازاین جبريل بيامد و گفت: «اى محمد چه كردى، براى مردم چيزى خواندى كه من از پيش خدا نياورده بودم و سخنى گفتى كه خداى با تو نگفته بود.» و پيمبر خداى سخت غمين شد و از خداى بترسيد، و خداى عزوجل با وى رحيم بود و آيهاى نازل فرمود و كار را بر او سبك كرد و خبر داد كه پيش از آن نيز پيمبران و رسولان چون وى آرزو داشته اند و شيطان آرزوى آنها را در قرائتشان آورده است و آيه چنين بود:
«وَ ما أَرْسَلْنا من قَبْلِكَ من رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ في أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ الله ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ الله آياتِهِ وَ الله عَلِيمٌ حَكِيمٌ (سوره الحج آیه ۵۲)»
يعنى: پيش از تو رسولى يا پيغمبرى نفرستادهايم، مگر آنكه وقتى قرائت كرد شيطان در قرائت وى القاء كرد خدا چيزى را كه شيطان القا كرده باطل مىكند سپس آيه هاى خويش را استوار مىكند كه خدا دانا و فرزانه است.
اگر قرار باشد شیطان حرف های خود را به صورت آیات قرآنی به رسول خدا القا کند واوتشخیص ندهد، پس مرتکب خطا وگناه شدن چه معنی دارد؟
۷- قتل کعب ابن اشرف، رئیس قوم بنی نضیر
کعب ابن اشرف مردی بود منافق از یهود بنی نضیر، طبعی لطیف داشت و شعرهای خوب گفتی و پیوسته قصیده انشاء کردی.
سید( پیغمبر) گفت:کی باشد که شر کعب ابن اشرف را از مسلمانان باز دارد؟
محمد ابن مسلمه مردی از انصار بود، بر پای خاست و گفت: یا رسول الله من او را از مسلمانان باز دارم. چون سه روز بگذشت او( محمد ابن مسلمه) پیش رسول آمد و گفت: یا رسول الله این کار به حیلت از پیش توان برد، لابد دروغی چند بباید گفت و عدوات تو با وی ظاهر بباید کردن. سید گفت: تو را از قبل من بحلی و هر چه می خواهی بگوی.( تاریخ ابن هشام صفحات ۳۱۶-۳۱۷ )
با رخصت محمد یارانش با دروغ و نیرنگی که رسول خدا اجاره داده بود به فجیع ترین شیوه کعب را به قتل رساندند. آیا توسل به دروغ و نیرنگ از سوی فردی که مدعی است فرستاده خدا و صالح است برای کشتن مخالفین اش خطا و اشتباه نیست؟
۸- ازدواج رسول خدا با زوجه پسر خوانده اش
سوره الأحزاب آیه ۳۷
وَإِذ تَقولُ لِلَّذي أَنعَمَ اللَّهُ عَلَيهِ وَأَنعَمتَ عَلَيهِ أَمسِك عَلَيكَ زَوجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخفي في نَفسِكَ مَا اللَّهُ مُبديهِ وَتَخشَى النّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخشاهُ ۖ فَلَمّا قَضىٰ زَيدٌ مِنها وَطَرًا زَوَّجناكَها لِكَي لا يَكونَ عَلَى المُؤمِنينَ حَرَجٌ في أَزواجِ أَدعِيائِهِم إِذا قَضَوا مِنهُنَّ وَطَرًا ۚ وَكانَ أَمرُ اللَّهِ مَفعولًا
و تو به آن مرد (زیدبن حارثه) که خدا نعمتش داده بود و تو نیز نعمتش داده بودی گفتی: زنت را برای خود نگه دار و از خدا بترس. در حالی که در دل خود آنچه را که خداوند آشکار ساخت مخفی داشته بودی و از مردم ترسیدی، حال آنکه خدا ازهرکس دیگر سزاورتر بود که از او بترسی... .
فخر رازی نیز می گوید:
روایت شده است که پیامبر (ص) زینب بنت جحش را دید. بعد از اینکه او در ازدواج زید در آمده بود، پیغمبر (العیاذ بالله) هوای زینب را کرد و هنگام طلاق زید، پیامبر (ص) اراده نکاح خود رابا زینب مخفی نگه داشت، لذا خداوند متعال عتابش نمود. او سزاوارتر از همه است برای ترس.
زمخشری می گوید:
اگر شما بگویید: آنچه پیغمبرمخفی نگه می داشت چه بود، خواهم گفت: «تعلق قلبه بها» یعنی محبت حضرت (ص) به زینت بنت جحش. می گوید: بعد نکاح زینب با زید، پیغمبر وقتی زینب را دید، محبتش در دل پیامبر نشست و گفت: «سبحان الله مقلب القلوب»، در حالی که قبل از این پیغمبر هیچ علاقه ای به زینب نداشت. زینب تسبیح حضرت را شنید و آن را به زید گفت. زید نیز برای طلاق زینب آماده شد.
آیا دل باختن رسول خدا به همسر فرزند خوانده اش را چگونه می شود توجیه کرد؟ آیا نمی توان گفت این هم یکی از اشتباهات مسلم فرستاده خداست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر